پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

۴۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امام زمان عج» ثبت شده است


چگونه پر بزنم تا که بال و پر بسته ست ؟!

چقدر در بزنم ؟‍! ها ؟! چقدر ؟! در بسته ست!


از این ستون فرجی نیست تا ستون دگر!

که ریشه های درختان به یکدگر بسته ست!


تفاوتی نکند باغ با قفس! وقتی –

دل پرنده شکسته ست و بال و پر بسته ست!


چقدر چشم بچرخانم و نگاه کنم؟!

در این زمانه که هر چشم دیده ور بسته ست!


اگر که راه نمی خواندم ز تنهایی ست!

که گاه قصد زیارت به همسفر بسته ست!


پر از عریضه شده چاه جمکران ؛ حالا -

به جای آب پر از نامه های سربسته ست!


میان راه نمی ماند آنکه قبلِ سفر

درست توشه به اندازه ی سفر بسته ست


به پشت گرمی این قوم دلخوشی کافی ست!

که زود وا شد مشتی که تنگ تر بسته ست!


 « عقب نشینی » آرایش سپاه نبود!

مسیرِ فتح به سربازِ بی جگر بسته ست!


زمان آمدنت روی ما حساب نکن!

خودِ خدا به هواخواهی ات کمر بسته ست!


بیا که آمدنت بحث مرگ و زندگی است

نبود و بودِ دو عالم به این خبر بسته ست!


بیا که گوشه ی چشمی به من بیندازی

سعادت دو جهانم به یک نظر بسته ست! 


اصغر عظیمی مهر

+

حالم وحشتناک بد است...

خدایا مرگ...

۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۲ ، ۰۱:۳۲
شما مرا درخت صدا کنید
۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ تیر ۹۲ ، ۰۰:۴۹
شما مرا درخت صدا کنید


صبح بی تو رنگ بعدازظهر یک آدینه دارد

بی تو حتی مهربانی حالتی از کینه دارد


بی تو می‌گویند تعطیل است کار عشقبازی

عشق اما کی خبر از شنبه و آدینه دارد



جغد بر ویرانه می‌خواند به انکار تو اما

خاک این ویرانه‌ها بویی از آن گنجینه دارد


خواستم از رنجش دوری بگویم، یادم آمد

عشق با آزار خویشاوندی دیرینه دارد


در هوای عاشقان پر می‌کشد با بی‌قراری

آن کبوتر چاهی زخمی که او در سینه دارد


ناگهان قفل بزرگ تیرگی را می‌گشاید

آن‌که در دستش کلید شهر پر آیینه دارد

 

قیصر امین‌پور


+ ما رای دادیم .... 

۱۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۲ ، ۰۲:۱۹
شما مرا درخت صدا کنید
۲۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۷:۲۸
شما مرا درخت صدا کنید

مبتلا کرده است دل ها را به درد دوری اش

نرگس پنهان من با مستی اش مستوری اش

آه می دانم که ماه من سرک خواهد کشید

کلبه ی درویشی ام را با همه کم نوری اش

آسمانی سر به سر فیروزه دارد در دلش

گوش ها مست تغزل های نیشابوری اش

یک دم ای سرسبزی یک دست در صورت بدم

تا بهاران دم بگیرد با گل شیپوری اش

ماه می گردد به دنبال تو هر شب سو به سو

آسمان را با چراغ کوچک زنبوری اش

آنک آنک روح خنجر خورده ی فردوسی است

لا به لای نسخه ی سرخ ابو منصوری اش

بوسه نه جمع نقیضین است در لب های او

روزگار تلخ من شیرین شده است از شوری اش

گر بیایی خانه ای می سازم از باران و شعر

ابرهای آسمان ها پرده های توری اش ...

سعید بیابانکی


برای نزدیک شدن به کسی که خیلی بزرگ است اغلب نمیتوان از راه صمیمیت وارد شد.

  اصغر عظیمی مهر

کیست این بانو که هرجا می گذارد پا  سر است!

خاک پایش از تمام مردم دنیا سر است!


در به خاک پایش افتادن تأمل نارواست

هر که نشناسد در این هنگامه سر از پا  سر است!


محفل عشق است هرجا نام او را می برند!

هرچه پایین تر نشیند هرکه در اینجا سر است!


هر که را یارای سودا نیست در بازار عشق!

نرخ این سودای پایاپای یا جان یا سر است!


بوی پیراهن شفای دیده ی یعقوب نیست!

اهل دل در عین نابینایی از بینا سر است!


هر کجا پا میگذاری در بیابان جنون

جان من آرامتر! هر سنگ این صحرا سر است!


کس نمی داند کجا خفته ست اما خاک او

گرچه پنهان گشته از هر مرقد پیدا سر است!


در مقام صبر و قرب از روی تسلیم و رضا

از ملک های مقرّب نیز او حتّی سر است


همردیف حضرت پیغمبر و مولا علی!

از تمام انبیاء و اولیاء زهرا سر است!

در آسمان نور چه بدری ،شبیه توست

در سال یک شب است که قدری شبیه توست ...

 مجید تال

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۲ ، ۰۰:۵۹
شما مرا درخت صدا کنید