پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

بیا که آمدنت بحث مرگ و زندگی است

دوشنبه, ۳ تیر ۱۳۹۲، ۰۱:۳۲ ق.ظ


چگونه پر بزنم تا که بال و پر بسته ست ؟!

چقدر در بزنم ؟‍! ها ؟! چقدر ؟! در بسته ست!


از این ستون فرجی نیست تا ستون دگر!

که ریشه های درختان به یکدگر بسته ست!


تفاوتی نکند باغ با قفس! وقتی –

دل پرنده شکسته ست و بال و پر بسته ست!


چقدر چشم بچرخانم و نگاه کنم؟!

در این زمانه که هر چشم دیده ور بسته ست!


اگر که راه نمی خواندم ز تنهایی ست!

که گاه قصد زیارت به همسفر بسته ست!


پر از عریضه شده چاه جمکران ؛ حالا -

به جای آب پر از نامه های سربسته ست!


میان راه نمی ماند آنکه قبلِ سفر

درست توشه به اندازه ی سفر بسته ست


به پشت گرمی این قوم دلخوشی کافی ست!

که زود وا شد مشتی که تنگ تر بسته ست!


 « عقب نشینی » آرایش سپاه نبود!

مسیرِ فتح به سربازِ بی جگر بسته ست!


زمان آمدنت روی ما حساب نکن!

خودِ خدا به هواخواهی ات کمر بسته ست!


بیا که آمدنت بحث مرگ و زندگی است

نبود و بودِ دو عالم به این خبر بسته ست!


بیا که گوشه ی چشمی به من بیندازی

سعادت دو جهانم به یک نظر بسته ست! 


اصغر عظیمی مهر

+

حالم وحشتناک بد است...

خدایا مرگ...

نظرات  (۱۱)

۰۳ تیر ۹۲ ، ۱۲:۱۶ یک دیوونه
liiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiikeeeeeeeeeeee
پاسخ:
TANX

یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور

کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن

وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور

گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن

چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور

دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت

دایما یک سان نباشد حال دوران غم مخور

هان مشو نومید چون واقف نه‌ای از سر غیب

باشد اندر پرده بازی‌های پنهان غم مخور

ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی برکند

چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور

در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم

سرزنش‌ها گر کند خار مغیلان غم مخور

گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید

هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور

حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب

جمله می‌داند خدای حال گردان غم مخور

حافظا در کنج فقر و خلوت شب‌های تار

تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور

پاسخ:
جمله می‌داند خدای حال گردان غم مخور

ممنون...

سر راهت در انتظارم ..... برده هجرت صبر و قرارم ...... جز ظهورت ای گل زهرا ..... به خدا حاجتی ندارم
کجایى اى همیشه پیدا از پس ابرهاى غیبت؟
پاسخ:
ممنون...
سعادت دو جهانم به یک نظر بسته ست!
.
.
.

پاسخ:
سلام

وقت به خیر ....

التماس دعا...
۰۴ تیر ۹۲ ، ۰۹:۰۱ گذری عاشقانه
سلام.
عیدتون مبارک
شعر قشنگیه و عکس خیلی قشنگی.
انتخاباتون حرف نداره.
پاسخ:
سلام
ممنون ... برای شما هم مبارک باشه....
مرسی...
هیچ شعری بلد نیستم بنویسم
عالی بود ....
پاسخ:
ممنون... زنده باشید....
نیستی و موجها هنوز سنگ خاک را به سینه میزنند . . .
ابرها هنوز روی حرف آفتاب حرف میزنند . . .

"ایام به کام"
پاسخ:
آسمان
غیر جای خالی
         پرندگان مرده را
                        نشان نمی دهد
هیچکس برایمان
             دست دوستی
                       تکان نمی دهد

زنده باشید ... ممنون... دروغ چرا ایام به کام نیست ... ان شا الله به دعای شما به کام شود این ایام سیاه ... 

آقا اجازه من بنویسم برای تو ….

دارائیم تویی دل وجانم فدای تو

می خوانمت به حرمت آوای قدسی ات

جان می دهد به ما نفس آشنای تو

وقتی طلوع می کنی از پشت ابرها

گل می کند زمین و زمان زیر پای تو

در آسمان دهکده اعجاز می شود

با شعله ای که می دمد از چشم های تو

برگرد آخرین سفری را که رفته ای

تب کرده اند هر دوجهان در هوای تو

برگرد تا گره بخورد لحظه ای به هم

فریاد گریه های من و های های تو

آقا بیا که هرکسی از راه می رسد ....

سرمی دهد طنین ((انالحق)) به جای تو

تنها خودت شفاعتمان کن که این طلسم ...

وامی شود به معجزه ی ربنای تو

پاسخ:
سلام
آقای نصرتی عزیز ممنون خیلی عالی بود
صفا آورید 
زنده باشید برادر .
..


گل شکفته خود را سپرده ام به تو ای رود
به شرط آنکه امانت به آشنا برسانی

"فاضل نظری"
.
.
.
سپاس بودنتان را ...
پاسخ:
سلام

زنده باشید ... صفا آوردید...

ممنون ...

بیا که گوشه ی چشمی به من بیندازی...سعادت دو جهانم به یک نظر بسته ست!

زیبا بود...

پاسخ:
اللهم عجل لولیک الفرج
۲۳ تیر ۹۲ ، ۱۰:۴۳ آسمــــان

تا دهان بسته نشود ، دل باز نمی شود و تا عبدالله نشوی ، عندالله نمی شوی ...

پاسخ:
دقیقا ... دهان بسته شود از حرف نا راست ها! نه از خوردن خالی....

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">