هزار سال گذشت از قرار دیدنمان / تو رفته ای که نیایی مگر زبانم لال
يكشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۱، ۱۱:۱۱ ب.ظ
بی تو نشستم در خیابان زیر باران
گویی که مجنون در بیابان زیر باران
افتاده نان خشکی از منقار زاغی
گنجشک خیسی می خورد نان زیر باران
هر کس به قدر روزی خود سهم دارد
سهم من از تو :چشم گریان زیر باران
ای کاش می شد با تو ساعتها قدم زد
از راه آهن تا شمیران زیر باران*
با طعنه عابرها سراغت را گرفتند
آخر چه می گفتم به آنان زیر باران؟!
باور کن از تو دست شستن کار من نیست
عشق تو می گردد دو چندان زیر باران
...
وقتی دعا در زیر باران مستجاب است
دیگر چه کاری بهتر از آن زیر باران
پروردگارا در غیاب حضرت عشق
رعدی بزن ما را بسوزان زیر باران
................................................
* منظور خیابان ولی عصر عج است
کاظم بهمنی
1174 مین سال امامت امام مهدی(عج) است به کشتی اش 313 نفر سوار نشده است. نوح نبی (ع) 950 سال که گذشت نفرین کرد طوری که آب زمین را برد ... اگر امام رحمت جز رحمت می کرد بالقوه قابلیت نفرین شدن داریم من از طرف 8 میلیارد نفر رو سیاهم .... خدا کند آدم شویم... وای از شرمندگی آن روزی که امام از هزاران سال غربتش در میان شیعیانش گله کند....
اگر سفر بروی بی خبر زبانم لال
بماند آه دلم پشت در زبانم لال
هزار سال گذشت از قرار دیدنمان
تو رفته ای که نیایی مگر زبانم لال
مگر نه این که تو خورشید اسمان منی
چگونه شبم بی تو شد سحر زبانم لال
هنوز مانده بفهمم تو شاعرم کردی
نگفتم از تو از این بیشتر زبانم لال
بگو که دل بکنم از تمام ادم ها
نگو فقط ز تو تو یک نفر زبانم لال
زدست چوب حراج این غزل به احساسم
تو را اگر که نبینم اگر ... زبانم لال
فاطمه آتش پیکر
+ به قول وبلاگ یکی از دوستان " من هنوز همان من ٍ دیروزم شاید کمی دلگیرتر..."
تو رفته ای که نیایی مگر زبانم لال
انتخابهای زیبایی بود.
موفق باشید.