بین این مردمِ سـردگمِ سرماخورده
دلم از سردی رفتار خودم جا خورده
هرم ِگرم نفسم یخ زده است از بس که،
شانه ام خورده بر این مردمِ و سرما خورده
می روم گریه کنم غربـت پر ابرم را
در دل سنگیِ خود، این دل تیپا خورده
و غرور شب این شهر نخواهد فهمید،
تا ابد قرعـه به نام شب یلدا خورده
.
.
فرهاد صفریان - کرمانشاه
شب یلدا امسال چیزی برای گفتن ندارم مثل هر روز این روز ها امروز هم خالی بود از اتفاق خوب البته خدا را هزاران مرتبه شکر که اتفاق بد هم نداشت ولی چیزی که خاطره شود و بماند نبود - ه ه انقد توی تلویزیون و اینترنت و این چیز ها دیدیم که کی ها - مثلا این شب ها- چه می کنن و چه زود با خودمون مقایشه می کنیم چه حرف ها - تازه تلویزیون هم برنامه خوبی که بچسبد نداشت و حوصله م سر رف . رادیو هفت هم فال حافظ دکتر کاکاوندش چسبید - صوفی ار باده به اندازه خورد نوشش باد... - آمد و صدای حامد فتوحی که خواند و چه خواند !
من از پاییز رد میشم ، به امید شب یلدا
ببین با فالی از حافظ،چه غوغایی شده اینجا
همین جا گوشه ی مجلس ، یه کنعانی پر از درده
به من گفتن که گمگشتت ، همین روزاس که برگرده
یکی دیگه همش میگه که از دنیا دلش خونه
تمام سفره ی قلبش پر از برف زمستونه
- یکی دیگه حواسش نیست ، بدون نیته فالش
- ولی انگار راضی شد ، که انقد خوب شده حالش
منم درگیر این فالم ، یه ترسی دارم از رفتن
نمی خوام زود راهی شم ، اخه حالم رو میفهمن
میترسم رو بشه دستم ، دارم میسوزم از این تب
چه بغضی تو گلو دارم ، چقد طولانیه امشب
+ به جز صبا و شمالم نمی شناسد کس
+ عزیز من که به جز باد نیست همرازم
+ هوای منزل یار آب زندگانی ماست
+ صبا بیار نسیمی ز خاک شیرازم
+ سرشکم آمد و عیبم بگفت رویاروی
+ شکایت از که کنم خانگی ست غمازم
چقد عاشق شدن خوبه ، کنار حافظ و قران
تازه عاشق ترم میشم ، اگه بارون بیاد الان
یه کم دیر ضبط کردم و زود استپ زدم سر و تهش نیفتاده ! فال حافظ :
نا گفته نماند اینجا داره باروون میاد!