از صبح که برخاسته ام ابری ام امروز.
چون صاعقه در کوره ی بی صبری ام امروز از صبح که برخاسته ام ابری ام امروز.
+صدای علیرضا قربانی چه خویه ، سوز صداش یرای کشتن آدم های نیم جوون ، آدم های خفه ،عالیه ...
چه غم دارد ز خاموشی درون شعله پروردم که صد خورشید آتش برده از خاکستر سردم
به بادم دادی و شادی ، بیا ای شب تماشا کن که دشت آسمان دریای آتش گشته از گردم
شرار انگیز و توفانی ، هوایی در من افتاده ست که همچون حلقه ی آتش درین گرداب می گردم
به شوق لعل جان بخشی که درمان جهان با اوست چه توفان می کند این موج خون در جان پر دردم
در آن شب های توفانی که عالم زیر و رو می شد نهانی شبچراغ عشق را در سینه پروردم
ه.الف.سایه (امیر هوشنگ ابتهاج)
+شاید آهنگش براتان گذاشتم شاید هم نه.
+های روزگار"پلک فرو بستی و دوباره شمردی فرصت پنهان شدن نبود تو بردی" فاضل نظری