فرصت اگر میداد بهتر میکشیدم
از کوچههای بیغزل پر میکشیدم
مشک غزل را روی دوشم میگرفتم
در لابلای خیمهها سر میکشیدم
در خلوت یک خیمۀ ماتمگرفته
گهوارهای را جای اصغر میکشیدم
قطعاً برای تسلیت دادن به زینب
حتی شده یک نیزه کمتر میکشیدم
با استعانت از شعور واژههایم
در ذهنهای مرده باور میکشیدم
شاید اگر از آب کوفه خورده بودم
من هم به روی دوست خنجر میکشیدم
من شاعرم، اما اگر نقاش بودم
یک عصر عاشورای دیگر میکشیدم
هوشنگ دیناروند