پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

۲۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فاضل نظری» ثبت شده است

مپرس حال مرا روزگار یارم نیست
جهنمی شده ام هیچ کس کنارم نیست

نهال بودم و در حسرت بهار ولی
درخت می شوم و شوق برگ و بارم نیست

به این نتیجه رسیدم که سجده کردن من
به جز مبارزه با آفریدگارم نیست

مرا ز عشق مگویید، عشق گمشده ای است
که هرچه هست ندارم که هرچه دارم نیست

شبی به لطف بیا بر مزار من، شاید
بروید آن گل سرخی که بر مزارم نیست

شعری در خاک -کتاب گریه های امپراطور فاضل نظری
۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۰ ، ۱۱:۱۱
شما مرا درخت صدا کنید



همراه بسیار است، اما همدمی نیست
مثل تمام غصه ها، این هم غمی نیست

دلبسته اندوه دامنگیر خود باش
از عالم غم دلرباتر عالمی نیست

کار بزرگ خویش را کوچک مپندار
از دوست دشمن ساختن کار کمی نیست

چشمی حقیقت بین کنار کعبه می گفت
«انسان» فراوان است، اما «آدمی» نیست

در فکر فتح قله قافم که آنجاست
جایی که تا امروز برآن پرچمی نیست

فاضل نظری
۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آذر ۹۰ ، ۲۱:۲۵
شما مرا درخت صدا کنید

در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم

اصلا به تو برخورد مسیرم که بمیرم

 

یک قطره آبم که در اندیشه ی دریا

افتادم و باید بپذیرم که بمیرم

 

یا چشم بپوش از من و از خویش برانم

یا تنـــگ در آغوش بگیرم که بمیرم

 

از زندگــی بی تو گریــزانم و بیزار

آنقدر که بگذار بمیرم که بمیرم

 

این کوزه ترک خورده چه جای نگرانی است

من ساخته از خاک کویرم که بمیرم

فاضل نظری

__

_____________________________

بعدا نوشت:

وقتی میان نفس و هوس جنگ می شود 
قلبم به چشم همزدنی سنگ می شود 
آقا ببخش بس که سرم گرم زندگی است 
کمتر دلم برای شما تنگ می شود.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۰ ، ۱۴:۲۱
شما مرا درخت صدا کنید
غزلی از ابوالفضل نظری (فاضل)


نیستی کم! نه از آیینه نه حتی از ماه 
که ز دیدار تو دیوانه ترم تا از ماه

من محال است به دیدار تو قانع باشم 
کی پلنگی شده راضی به تماشا از ماه

به تمنای تو دریا شده ام! گر چه یکی ست
سهم یک کاسه ی آب و دل دریا از ماه 

گفتم این غم به خداوند بگویم، دیدم 
که خداوند جدا کرده زمین را از ماه 

صحبتی نیست! اگر هم گله ای هست از اوست
میتوانیم برنجیم مگر ما از ماه!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۰ ، ۱۱:۱۸
شما مرا درخت صدا کنید

بی قرار توام و در دل تنگم ، گله‌هاست
آه بی تاب شدن ، عادت کم حوصله‌هاست

مثل عکس رخ مهتاب ، که افتاده در آب
در دلم هستی و ، بین من وتو فاصله‌هاست

آسمان ، با قفس تنگ ، چه فرقی دارد
بال ، وقتی ، قفس پر زدن چلچله‌هاست

بی تو هر لحظه ، مرا ، بیم فرو ریختن است
مثل شهری که، به روی گسل زلزله‌هاست

باز ، می پرسمت از مسئله دوری وعشق
وسکوت تو ، جواب همه مسئله‌هاست

فاضل نظری

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۰ ، ۱۹:۴۵
شما مرا درخت صدا کنید