نان از سفره و کلمه از کتاب،
چراغ از خانه و شکوفه از انار،
آب از پیاله و پروانه از پسین،
ترانه از کودک و تبسم از لبانمان گرفتهاید،
با رویاهامان چه میکنید!
.
.
.
.
حالا بگو که فرض
سایه از درخت و ریرا از من،
خواب از مسافر و ریرا از تو،
بوسه از باران و ریرا از ما،
ریشه از خاک و غنچه از چراغِ نرگس گرفتهاید،
با رویاهامان چه میکنید!؟
با آنها که بالای دیوار نشستهاند - سیدعلی صالحی
بعدن نوشت - صدای -راز دل- قریانی:
دل دیوانه ی من به غیر از محبت گناهی ندارد ، خدا داند
شده چون مرغ طوفان که جز بی پناهی ، پناهی ندارد ، خدا داند
منم آن ابر وحشی که در هر بیابان به تلخی سرشکی بیفشاند
به جز این اشک سوزان ، دل نا امیدم گواهی ندارد ، خدا داند