اگر دیدید و خوندید تا فردا التماس دعا اگر نه ... که باز هم التماس دعا .
اگر دیدید و خوندید تا فردا التماس دعا اگر نه ... که باز هم التماس دعا .
می دونم چرا چون ترم و دانشگاه تمام شد همه پروژه ها شون انجام دادن و تسویه و تمام!
آره دیگه هیچ سوالی ! و کاری ! و ...
اون موقع ها نیس که به جای تقویم و ساعت از من استفاده کنن!
خلاصه ... خیلی با مرام ن ...
بله ... شاگرد سوم! که پروژه هاتو من می نوشتم! آخر های ترم که می شد ...
بله آقای ... که همه تمرین هاتو هم من می نوشتم شماره کلاس تو بهت نمی گفتم گم می شدی انتخاب واحد جات نمی کردم که هنوزم واحد نگرفته بودی بابا لا مصب جا برات نمی گرفتم رات نمی دادن پرژه پایانی تم که من نوشتم 9 هزار تومن پولشم ندادی ...
و .... .... که ... (البته من بهش حق میدم طفلک... این من مقصرم .... البته خدا میدونه چرا ... پس من مقصر نیستم ...)
و ... خان که رفیق بودیم لامصب! تو دیگه چرا ...
چی دارم میگم ! شیزوفرنی! شدم!
شعر فاضل هم که همراه بسیار است اما ... تکراری شده ( ولش )
پ . ن : به درک!
می ترسم بیاید روزی...
استکان چای و طنین سکوت و صدای پرواز
رنگ ایمان و طعم علاقه و نشان سبز زندگانی ، بی هرچه امروز
پاک شده های خط خطی های آسمان این روزها و فراموشی دلگیری های هرچه حالا
و بماند چه بسیار خجالتی از نا امیدی از دریای امید و بماند خجالت از حال این روزهای افسرده.
حال امروز و آن روز یکی می شود ، ما را حال همین است ...
قدر سلامتی تون بدونید ... جون خودتون قدر سلامتیتون بدونید ... بابا بدونید دیگه....!
اینو بعد از چند روز همراه بیمار بودن توی بیمارستان میگم...
داداشم عمل سختی داشته براش دعا کنید فقط به قدر یک " امن یجیب... "