پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

۱۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حضرت زهرا س» ثبت شده است

من میروم دگر ز کنارت پسر عمو
دیدار ما به روز قیامت پسر عمو
 
من میروم و مونس شب هات میشود
یک چاه و قبر مخفی و غربت پسر عمو
 
من حاضرم قسم بخورم که ندیده ام
از تو به غیر مهر و محبت پسر عمو
 
زانو گرفته ای به بغل مثل کودکان
خیبر شکن روزهای شجاعت پسر عمو

دنیای تو مگر که به آخر رسیده است
برخیز جان من به فدایت پسر عمو

چشمت کجاست قطره اشکی به من بده
میخواهمش برای شفاعت پسر عمو
 
گریه مکن فدای سرت هرچه شد ؛زیاد....
.....کاری نبود عمق جراحت پسر عمو

شرمنده ام غلاف عدو دست من برید
بر دوش مانده بار خجالت پسر عمو

سید حمید رضا برقعی
۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۲ ، ۰۰:۵۷
شما مرا درخت صدا کنید

موجی رسید هیبت دریا تکان نخورد

آتش گرفت دامنش اما تکان نخورد

او قول داده بود فدای علی شود                در پشت در به خاطر مولا تکان نخورد

زهرا خودش علیست چرا کم بیاورد

چون کوه از مقابل آنها تکان نخورد

با هیبت از حریم ولایت دفاع کرد                  طوری که آب در دل مولا تکان نخورد

مسمار لعنتی به پرش گیر کرده بود

این بود علتش اگر از جا تکان نخورد 

آن ضربه ی غلاف مگر که چه کرده بود               ازآن به بعد بازوی زهرا تکان نخورد

علی اکبر لطیفیان

*

اگر حسین نبود امروز خبری به ما نمی رسید مادر ... کوچه ... دوشنبه... بعد از ظهر...

برای بانوی دو عالم و فرزند بزرگوارشان :


این اشک ها به پای شما آتشم زدند

شکرخدا برای شما آتشم زدند

     من جبرییل سوخته بالم ،نگاه کن!                 معراج چشم های شما آتشم زدند

سر تا به پا خلیل گلستان نشین شدم

هر جا که در عزای شما آتشم زدند

از آن طرف مدینه و هیزم، ازاین طرف               با داغ کربلای شما  آتشم زدند

بردند روی نیزه دلم را و بعد از آن

یک عمر در هوای شما  آتشم زدند

گفتم کجاست خانه خورشید شعله ور              گفتند بوریای شما، آتشم زدند    

دیروز عصر تعزیه خوانان شهرمان

همراه خیمه های شما  آتشم زدند

          امروز نیز نیّر وعمان ومحتشم            با شعر در رثای شما آتشم زدند

         سیدحمیدرضا برقعی

          با صدای استاد کاکاوند

         

http://uploadyar.com/s1/13658798241.mp3

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۲ ، ۲۳:۲۵
شما مرا درخت صدا کنید

هرکه شد محرم لبش را دوختند! 

من که غوغا می کنم نا محرمم

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۲ ، ۰۲:۰۹
شما مرا درخت صدا کنید

از صفای ضریح دم نزنید

حرفی از بیرق و علم نزنید

گریه های بلند ممنوع است

روضه ممنوع، سینه هم نزنید

کربلا رفته ها کنار بقیع

حرفی از صحن و از حرم نزنید

زائری خسته ام نگهبانان

به خدا زود می روم، نزنید

کودکی داد زد کنار بقیع

تازیانه به مادرم نزنید


غربت ما بدون خاتمه است

مادر ما همیشه فاطمه است


کاش درهای صحن وا می شد

شوق در سینه ها به پا می شد

کاش با دست حضرت مهدی

این حرم نیز با صفا می شد

کاش با نغمه ی حسین حسین

این حرم مثل کربلا می شد

در کنار مزار امّ بنین

طرحی از علقمه بنا می شد

چار تا گنبد طلایی رنگ

چار تا مشهد الرضا می شد


این بقیعی که این چنین خاکیست

رَشک پروازهای افلاکیست

دوستی دارم راهی مدینه و مکه است... ایمیلی حاوی حلالیت و خداحافظی فرستاده بود...قصد دارم در جوابش این شعر را برایش میل کنم -سال قبل هم کربلا رفته بود از این جهت متناسب است...-که گوگل باز نمی شود... 

۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۲ ، ۰۰:۴۳
شما مرا درخت صدا کنید

من یک زره برای جهازش فروختم

او عزم، جزم کرده بمیرد برای من


از وبلاگ تک بیت روز | هر روز یک تک بیتی ناب

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۹۲ ، ۲۱:۴۴
شما مرا درخت صدا کنید