پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

عاشقی روی دیگری دارد

شنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۲، ۰۲:۰۹ ق.ظ

قصه‌ی عشق آخری دارد

عاشقی روی دیگری دارد

گاه آن روی عشق پنهان است

گاه راه از میان توفان است

گاه فرمان دهد زمین بخوری

سیلی از دست بدترین بخوری

سر هجده بهار پیر شوی

بین دیوار و در اسیر شوی

یا که در شعله‌‌‌ی پریشانی

مثل پروانه پر بسوزانی

عشق گاهی سر جنون دارد

داستانی به رنگ خون دارد

ریشه‌ی عشق اگر چه افلاکی است

گاه دربند چادری خاکی است

عشق بازوی با ورم دارد

عشق بانوی بی حرم دارد

گاه چشم تر از تو می‌خواهد

زخمِ میخ در از تو می‌خواهد

گاه شیرین ترین محدّثه‌ای

گاه زخمیِ سخت حادثه‌ای

گرچه پاک است قلب مرضیه‌ات

سوزد از دود بازهم ریه‌ات

هم قرار است کوثرش باشی

هم فداییِ حیدرش باشی

عشق گرچه هزار غم دارد

ماه پهلو گرفته کم دارد

دوست دارد که بی‌قرار شوی

روی دل رحم ذوالفقار شوی

پیش محبوب دست و پا بزنی

جای او فضه را صدا بزنی

قدر باشی و قدر نشناسان

بگذرند از کنار تو آسان

می‌کشاند به کوچه راهت را 

می‌کشد در خسوف ماهت را

گاه دستی کبود می‌خواهد

یاس با بوی دود می‌خواهد

بازی عشق سرشکستن داشت

پای جانان به جان نشستن داشت

گاه فرمان دهد که پرپر شو

جان حیدر! فدای حیدر شو

آه زهرا ! بگو علی چه کند؟

مرد جنگ است او، ولی چه کند؟

قاسم صرافان

نظرات  (۷)

۲۴ فروردين ۹۲ ، ۰۲:۱۶ چه فرقی می کنه؟!:)
سلام دوست خوبم
تولد محسنمه ! میشه بیاین تو وبلاگی که می خوام بهش هدیه کنم تولدشو تیریک بگین ! آخه تا 1 ماه دیگه میخوام 367 تا تبریک جمع کنم !
میشه کمکم کنین لطفا آخه هنو

پاسخ:
سلام
آقای درخت از وبلاگ دوستان قدیمی اومدم...
اسم وبت پیاده رو هس؟
آخه حس میکنم Piyade row درست تره

پاسخ:
سلام

خوش آمدید ...

آره درست می فرمایید ولی خب دیگه تغییر دادنش دوستان وبلاگ به زحمت می ندازه !
این آدرس لینک شده تغییرش همه لینک ها رو خراب می کنه ....
سلام

تو که همچنان به من لطف داری...ولی دیگه گذاشتن شعر من کنار فریدون

اغراق البته دلچسبیه!

بله... باید غیبت طولانیم با حرفی پر میشد!... با حرفی که البته هنوز هم قاصر به نظر میاد!

راستی پیاده روی تازه ات خیلی زیباست...

پاسخ:
سلام

اصلا اغراق نکردم ...
می تونی برای امتحان یه بار یه شعر ضعیف بنویس ببین چطور زیرش نظر بدم خیلی ضعیف بود در حد مریم حیدرزاده!


ممنون.....
خیلی ممنون...من حرفم و پس گرفتم!

پاسخ:
تازه من خواستم بنویسم در حد هوشنگ ابتهاج!

من اینجا مینشینم ، شعر های ناسروده از تمام شاعران را
با جنون رقص عاشق وار دستم با قلم
بر صفحه ی تسلیم کاغذ
همچو تصویر حضور عــــــــشق
طرحی ناب خواهم زد...

شعرتون نوشتم تا بقیه هم قضاوت کنند!
آه سردی کشید حس کردم
کوچه آتش گرفت از این آه...

پاسخ:
و سراسیمه گریه در گریه
پسر کوچکش رسید از راه
گفت:آرام باش! چیزی نیست
به گمانم فقط کمی کمرم...
دست من را بگیر،گریه نکن
مرد گریه نمی کند پسرم
چادرش را تکاند، با سختی
یا علی گفت و از زمین پا شد
پیش چشمان بی تفاوت ما
ناله هایش فقط تماشا شد
***
صبح فردا به مادرم گفتم
گوش کن ! این صدای روضهء کیست
طرف کوچه رفتم و دیدم
در ودیوار خانه ای مشکی است

ممنون ... و سپاس....
شهادت مادرم افسانه نیست
محسن طفل مرضعه نبود
دیگه حرفی ندارم

پاسخ:
همه حرف زدی ...
سلام خوبی درخت وبت باحاله چرا پرو فایلت فعال نیست داداش؟؟؟؟؟

پاسخ:
سلام

ممنون ....

چون خوشم از سولاتی که توی پروفایل هست نمیاد ... یعنی در اصل خوشم از جواب هاش نمیاد....

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">