پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

زیر برف است تمنای شنا کردن کاغذ در باد

دوشنبه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۱، ۱۱:۵۶ ب.ظ

مانده تا برف زمین آب شود.

مانده تا بسته شود این همه نیلوفر وارونه چتر.

ناتمام است درخت.

زیر برف است تمنای شنا کردن کاغذ در باد

و فروغ تر چشم حشرات

و طلوع سر غوک از افق درک حیات.

مانده تا سینی ما پر شود از صحبت سنبوسه و عید.

در هوایی که نه افزایش یک ساقه طنینی دارد

و نه آواز پری می رسد از روزن منظومه برف

تشنه زمزمه ام.

مانده تا مرغ سرچینه هذیانی اسفند صدا بردارد.

پس چه باید بکنم

من که در لخت ترین موسم بی چهچه سال

تشنه زمزمه ام؟

بهتر آن است که برخیزیم

رنگ را بردارم

روی تنهایی خود نقشه مرغی بکشم. 

 



قدیمی ها یادشان هست...

+++++++++++++++++++++++++++++++++++++

بعدا نوشت :

تقدیم به جناب امیرهاتف 

آب را گل نکنید شاید این آب روان می رود پای سپیداری .....

نظرات  (۱۰)

نمیدونم وزن کلمات سهراب چطوریه
هر شعری که ازش نخونده باشم رو هم که بخونم میفهمم کار سهرابه !
میدونم این از تبحر من در شناخت شعر نیست
قدرت کلام اونه
روحش شاد

به تماشا سوگند و به آغاز کلام
و به پرواز کبوتر از ذهن
واژه ای در قفس است..

حرف هایم مثل یک تکه چمن روشن بود.
من به آنان گقتم:
آفتابی لب درگاه شماست
که اگر در بگشایید به رفتار شما می تابد . . .

سلام عزیز
واقعا خوش سلیقه ای...
پست‌های آخرت را الان خواندم .. دلتنگت شده بودم
و
ممنونم از کامنت‌هایت
چه شعر زیبا و دلنشینی بود هرچه می خوانم باز دلم می‌خواهدش...
و جمله افسون‌گر انتهای کامنتت... شهد میلاد را دوچندان کرد در مذاقم.

خدا خیرت بدهد

پاسخ:
قاسم صرافان
دیگه تا این حد؟؟
فردوسی و فروغ؟؟

باور نکن م . ه جان
تیکه ی جناب درخت به من بود نه به دوستان شعر شناس !
منظورشان این بود کار شاقی نکردم حدس زدم شعر سهراب

پاسخ:
من کی باشم به شما تیکه بندازم.
..

تو رفته‌ای و راه‌ها را برف پوشانده است،‏
باید به کومه‌ی کلمات خودم برگردم.‏
ماهی، علف، آفتاب، پرنده، سنگ، ستاره، انتظار، رود.‏
و من، همه، هرچه، هر چه که هست،‏

همه‌ی مافقط حسرت بی پایان یک اتفاق ساده‌ایم،‏ که جهان را بی‌جهت جور عجیبی جدی گرفته‌ایم.‏


(بگذار اینجا‏
یک ستاره بگذارم،‏
حرفم ادامه دارد.)‏
*
فراموشی، فراموشی، فقط فراموشی سرآغاز ِ سعادت آدمی‌ست!‏

سیدعلی صالحی


سلام
و ممنون ازتون که قابل دونسته وتشریف آوردین..
بابت شعرهای زیباتون یک دنیا سپاس

بعله..
کی اصن بتونه به مه لیلای من تیکه بندازه ؟؟!!!

اما راست میگه مه لیلا، شعرهای سهراب بدجور پیداست که مال سهرابه..

ممنون جناب درخت

راستی دیروز یه پست دیگه بالاتر از این پست بود ها !!!
خورده شد ؟

م . ه گلم
میسی دوستم !

سلام
خوبی رفیق؟
این شعر موسیقی در گلستانه شهرام ناظری رو میطلبه
قبلن کاستشو داشتم الان میگردم پیداش نمیکنم
بدجور هوای البومشو کردم

یاحق

پاسخ:
ممنون...
ئه...
آقای درخت.. یوخده برو کنار بذار من و مه لیلا صحبتمونو بکنیم ...
خووووب میگفتی دوستم ... چه خبرا دیگه ؟؟



ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">