گزارش سازمان هواشناسی
هرچه میخواهد باشد،
پس از تو
هوا پس است!
- از کتاب از لب برکهها/ نشر چکه - مژگان عباسلو
امسال نیز یکسره سهم شما بهار
ما را در این زمانه چه کاریست با بهار ؟
گزارش سازمان هواشناسی
هرچه میخواهد باشد،
پس از تو
هوا پس است!
- از کتاب از لب برکهها/ نشر چکه - مژگان عباسلو
امسال نیز یکسره سهم شما بهار
ما را در این زمانه چه کاریست با بهار ؟
خشک آمد کشتگاه من
در جوار کشت همسایه.
گرچه می گویند: "می گریند روی ساحل نزدیک
سوگواران در میان سوگواران. "
قاصد روزان ابری، داروگ ! کی می رسد باران؟
بر بساطی که بساطی نیست
در درون کومه ی تاریک من که ذره ای با آن نشاطی نیست
و جدار دنده های نی به دیوار اتاقم دارد از خشکیش می ترکد
-چون دل یاران که در هجران یاران-
قاصد روزان ابری ، داروگ ! کی می رسد باران؟
http://uploadyar.com/s1/13664725251.mp3
هلا ! من با شمایم ، های ! ... می پرسم کسی اینجاست ؟
کسی اینجا پیام آورد ؟
نگاهی ، یا که لبخندی ؟
فشار گرم دست دوست مانندی ؟
و می بیند صدایی نیست ، نور آشنایی نیست ،
حتی از نگاه مرده ای هم رد پایی نیست
صدایی نیست الا پت پت رنجور شمعی در جوار مرگ
ملول و با سحر نزدیک و دستش گرم کار مرگ
که می گویند بمان اینجا ؟
که پرسی همچو آن پیر به درد آلوده ی مهجور
خدایا به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده ی خود را ؟
چاووشی - مهدی اخوان ثالث
هم آواز پرستو های آه - استاد علیرضا قریانی
++ زمزمه شعری از سهراب سپهری در یکم اردیبهشت سالگرد درگذشت او
صدا کن مرا. صدای تو خوب است. صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است ، که در انتهای صمیمیت حزن میروید. در ابعاد این عصر خاموش ،من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنهاترم. بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است. و تنهایی من شبیخون حجم تو را پیشبینی نمیکرد....
(لینکی است به نظرات پستی از ماه های قبل همین پباده رو ، از این پس هر از گاهی یادی از قدیم می کنیم!)
از تهی سر شار
جویبار لحظه ها جاریست
چون سبوی تشنه کاندر خواب بیند آب واندر آب بیند سنگ
دوستان و دشمنان را میشناسم من
زندگی را دوست می دارم
مرگ را دشمن
وای اما ، با که باید گفت این ؟ من دوستی دارم
که به دشمن خواهم از او التجا بردن
جویبار لحظه ها جاری
http://uploadyar.com/s1/13650232801.mp3
صدای دکلمه خود مرحوم اخوان ثالث است و خواننده هم که سالار عقیلی ...
++این غزلم بخوانم بعد میگم منظورم چه است....
از جواهرخانه خالی نگهبانی بس است
ترس جای عشق جولان داد و شک جای یقین
آبروداری کن ای زاهد مسلمانی بس است
خلق دلسنگاند و من آیینه با خود میبرم
بشکنیدم دوستان دشنام پنهانی بس است
....
غزل های معروف چند باره اش هم خواندن دارد .....
داشتم عکس های قدیمی سیزده بدر هایمان را نگاه می کردم یادم افتاد یه جوری انگار مثلن 5 یا نهایتا 6 ، 7 ماه پیش بود که دوربین دیجیتال خریده بودم هرکی میدید ذوق می کرد -اونی که حالا خراب شده- ولی نمیدونم چطور با همون دوربین عکس از سال 83 دارم از سیزده بدر 83 یا گمان می کردم یه ماه نشده که موبایل قبلیم خریدم -الان دست خواهرمه- ولی عکس سال 90 باهاش انداختم مگه میشه آخه شاید سال ها روز شدن که انقد تند تند رفتن و بیهوده و بر باد .... به یخ فروشه گفتن یخ ها رو فروختی گفت: نه ولی آب شد....
یوسف از تعبیر خواب مصریان دلسرد شد
هفتصد سال است میبارد! فراوانی بس است
نسل پشت نسل تنها امتحان پس میدهیم
دیگر انسانی نخواهد بود قربانی بس است
بر سر خوان تو تنها کفر نعمت میکنیم
سفرهات را جمع کن ای عشق مهمانی بس است!
فاضل نظری
+
این سیزده یدر 86 یوده همین پریروز!
این سال بعدش بوده نه دیروز!
این کباب ها هم 88 بوده
این سیزده بدر 89 بوده
این 90 بوده
این سیزده 91 بوده ! یعنی 365 روز بعد ها !
ولی این دیروز بوده خدا کنه سال بعد این ها رو ببینم بگم این عکس های پارسال بوده نه مثل الان که عکس 86 با پریروز اشتباه می گرفتم! البته اگه عمری بود...
++ 85 و 84 و 83 تصویر خالی از آدمی زاد نداشتن بذارم ....
++ عکس ها هم از یک لحاظ چیز مزخرفی هستن و از یک لحاظ چیز خوبی هستن ...
++
کاش مثل قدیم ها آری، بعد از این عیدهای تکراری
در دل سیزده بدر هامان، حسرت هفت سین نمی افتاد
اسماعیل محمدپور
نرم نرمک می رسد اینک بهار
خوش به حال روزگار
خوش به حال چشمه ها و دشت ها
خوش به حال دانه ها و سبزه ها
خوش به حال غنچه های نیمه باز
خوش به حال دختر میخک که می خندد به ناز
خوش به حال جام لبریز از شراب
خوش به حال آفتاب
نرم نرمک می رسد اینک بهار
خوش به حال روزگار
ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار
نرم نرمک می رسد اینک بهار
خوش به حال روزگار
فریدون مشیری