پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

رسم من فرشتگی نیست ، من که درگیر زمینم

چهارشنبه, ۱۵ آذر ۱۳۹۱، ۰۸:۲۳ ب.ظ

خدایا


 به کجای این شب تیره بیاویزم 


قبای ژنده ی خود را ؟



+

رسم من فرشتگی نیست ، من که درگیر زمینم

تو خودت اینو می خواستی من یه آدمم همینم

اونی که رو دوش خسته اش یه امانت از تو داره

گاهی کم میاره اما، این امانت رو میاره