پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مهدی اخوان ثالث» ثبت شده است

آسمانش را گرفته تنگ در آغوش

ابر ، با آن پوستین سرد نمناکش

 

باغ بی برگی 

 روز و شب تنهاست 

با سکوت پاک غمناکش


ساز او باران ، سرودش باد 

 جامه اش شولای عریانی ست 

ور جز اینش جامه ای باید 

بافته بس شعله ی زر تار ِ پودش باد 


گو بروید ، یا نروید ، هر چه در هر کجا که خواهد 

 یا نمی خواهد 

باغبان و رهگذاری نیست 


باغ نومیدان 

چشم در راه بهاری نیست 


گر ز چشمش پرتو گرمی نمی تابد 

ور به رویش برگ لبخندی نمی روید 



باغ بی برگی که می گوید که زیبا نیست ؟


داستان از میوه های سر به گردونسای اینک خفته در تابوت 

پست خاک می گوید 


باغ بی برگی 

خنده اش خونی ست اشک آمیز 


 جاودان بر اسب یال افشان زردش می چمد در آن 


پادشاه فصلها ، پاییز

 

مهدی اخوان ثالث


+این شعر و این پست اصلا ربطی به ماه مهر و فصل پاییز نداره ...

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۲ ، ۲۳:۲۲
شما مرا درخت صدا کنید

این شکسته چنگ دلتنگ محال اندیش

نغمه پرداز حریم خلوت پندار

جاودان پوشیده از اسرار

چه حکایتها که

دارد روز و شب با خویش


دیگر ما

فاتحان گوژپشت

و پیر را مانیم

بر به کشتیهای موج بادبان را از کف

دل به یاد بره های فرهی ، در دشت ایام تهی ، بسته

تیغهامان زنگخورده و کهنه و خسته

تیرهامان بال بشکسته


کوسهامان جاودان خاموش


ای پریشان گوی مسکین پرده دیگر کن


ما

فاتحان شهرهای رفته بر بادیم

با صدایی ناتوانتر زانکه بیرون آید

از سینه

راویان قصه های رفته از یادیم

کس به چیزی یا پشیزی برنگیرد سکه هامان را

گویی از شاهی ست بیگانه

یا ز میری دودمانش منقرض گشته



ما

فاتحان قلعه های فخ تاریخیم

شاهدان شهرهای شوکت هر قرن

ما

یادگار عصمت غمگین اعصاریم


ما

فاتحان شهرهای رفته بر بادیم

با صدایی ناتوانتر زانکه بیرون آید

از سینه

ما

راویان قصه های رفته از یادیم






"بـا احـتـیـاط بـخـوانـیـد سـطـح شـعـر لـغـزنـده اسـت. بـس که شـاعـر سـطـر بـه سـطـر بـاریـد و نـوشـت..."

+ممنون از +خانم اکبری 
+برای مه لیلا :
قدیمیه تیتراژ هم بوده ولی قشنگه 


دریافت

+برای مردم سوریه دعا کنید...

+آهنگ ای کاروان (بامداد فلاحتی )
این آهنگ شعر زیبایی داره که توسط یه خواننده ملعون! خوانده شده بود و من همیشه حیفم میامد که شعر به این خوبی را چرا باید این بخونه...  که خدا رو شکر خواننده های با شخصیت و خوش صدایی چون بامداد قلاحتی و چند نفر دیگه هم این خواندن .


دریافت

همین آهنگ با صدای آقای مرتضی حکایت (من خودم این بیشتر از بالای دوس دارم ولی حیف از وسط رسیدم !)


دریافت

+آهنگ امام رضا (محسن میرزاده) با لهجه مشهدی 

این قبلن از رادیو هفت ذخیره کرده بودم و اما چند شب پیش تولد رادیو هفت همین آقا را آوردن زنده خواند لباس های سنتی ، کردی خراسانی تنش بود فوق العاده زیبا بود حیف ذخیره ش نکردم.


دریافت


+ نفوذ فرهنگ مقامت در استرالیا : 
پس از موافقت استرالیا با حمله به سوریه صبح دیروز چهارشنبه 28 آگوست 2013 تصویری از «شهید عماد مغنیه» در یک ایستگاه قطار در "سیدنی" استرالیا دیده شد.
نصب کنندگان این تصاویر در زیر آن نوشته اند: "عماد بر می گردد"
۱۸ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۲ ، ۱۲:۴۰
شما مرا درخت صدا کنید



کَرَک جان ! خوب می خوانی 
من این آواز پاکت را درین غمگین خراب آباد 
چو بوی بالهای سوخته ت پرواز خواهم داد 
گرت دستی دهد با خویش در دنجی فراهم باش
بخوان آواز تلخت را ، ولیکن دل به غم مسپار 
کَرَک جان ! بنده ی دم باش 
بده ... بد بد ؛  ره هر پیک و پیغام و خبر بسته ست 
نه تنها بال و پر ، بال نظر بسته ست 
قفس تنگ است و در بسته ست 
کَرَک جان ! راست گفتی ، خوب خواندی ، ناز آوازت 
من این آواز تلخت را
من این غمگین سرودت را 
هم آواز پرستوهای آه خویشتن پرواز خواهم داد
۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۲ ، ۰۲:۴۷
شما مرا درخت صدا کنید
aae1jfrs4k7373ab88.jpg

http://uploadyar.com/s1/13664725251.mp3

هلا ! من با شمایم ، های ! ... می پرسم کسی اینجاست ؟

کسی اینجا پیام آورد ؟

نگاهی ، یا که لبخندی ؟

فشار گرم دست دوست مانندی ؟

و می بیند صدایی نیست ، نور آشنایی نیست ،

حتی از نگاه مرده ای هم رد پایی نیست 

صدایی نیست الا پت پت رنجور شمعی در جوار مرگ 

ملول و با سحر نزدیک و دستش گرم کار مرگ 

که می گویند بمان اینجا ؟

که پرسی همچو آن پیر به درد آلوده ی مهجور 

خدایا به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده ی خود را ؟


چاووشی - مهدی اخوان ثالث 

هم آواز پرستو های آه - استاد علیرضا قریانی


++ زمزمه شعری از سهراب سپهری در یکم اردیبهشت سالگرد درگذشت او 

صدا کن مرا. صدای تو خوب است. صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است ، که در انتهای صمیمیت حزن می‌روید. در ابعاد این عصر خاموش ،من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنهاترم. بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است. و تنهایی من شبیخون حجم تو را پیش‌بینی نمی‌کرد....


++یادی از پیشتر ها .... 

(لینکی است به نظرات پستی از ماه های قبل همین پباده رو ، از این پس هر از گاهی یادی از قدیم می کنیم!)

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ فروردين ۹۲ ، ۲۰:۲۰
شما مرا درخت صدا کنید

از تهی سر شار


جویبار لحظه ها جاریست


چون سبوی تشنه کاندر خواب بیند آب واندر آب بیند سنگ


دوستان و دشمنان را میشناسم من


زندگی را دوست می دارم


مرگ را دشمن


وای اما ، با که باید گفت این ؟ من دوستی دارم 


که به دشمن خواهم از او التجا بردن


جویبار لحظه ها جاری


http://uploadyar.com/s1/13650232801.mp3  

صدای دکلمه خود مرحوم اخوان ثالث است و خواننده هم که سالار عقیلی ...


++این غزلم بخوانم بعد میگم منظورم چه است....


کبریای توبه را بشکن پشیمانی بس است

از جواهرخانه خالی نگهبانی بس است

ترس جای عشق جولان داد و شک جای یقین

آبروداری کن ای زاهد مسلمانی بس است

خلق دلسنگ‌اند و من آیینه با خود می‌برم

بشکنیدم دوستان دشنام پنهانی بس است

....

غزل های معروف چند باره اش هم خواندن دارد .....

داشتم عکس های قدیمی سیزده بدر هایمان را نگاه می کردم یادم افتاد یه جوری انگار مثلن 5 یا نهایتا 6 ، 7 ماه پیش بود که دوربین دیجیتال خریده بودم هرکی میدید ذوق می کرد -اونی که حالا خراب شده- ولی نمیدونم چطور با همون دوربین عکس از سال 83 دارم از سیزده بدر 83 یا گمان می کردم یه ماه نشده که موبایل قبلیم خریدم -الان دست خواهرمه- ولی عکس سال 90 باهاش انداختم مگه میشه آخه شاید سال ها روز شدن که انقد تند تند رفتن و بیهوده و بر باد .... به یخ فروشه گفتن یخ ها رو فروختی گفت: نه ولی آب شد....

یوسف از تعبیر خواب مصریان دلسرد شد

هفتصد سال است می‌بارد! فراوانی بس است

نسل پشت نسل تنها امتحان پس می‌دهیم

دیگر انسانی نخواهد بود قربانی بس است

بر سر خوان تو تنها کفر نعمت می‌کنیم

سفره‌ات را جمع کن ای عشق مهمانی بس است!

فاضل نظری

+

این سیزده یدر 86 یوده همین پریروز!


این سال بعدش بوده نه دیروز!


این کباب ها هم 88 بوده 


این سیزده بدر 89 بوده


این 90 بوده 


این سیزده 91 بوده ! یعنی 365 روز بعد ها !


ولی این دیروز بوده خدا کنه سال بعد این ها رو ببینم بگم این عکس های پارسال بوده نه مثل الان که عکس 86 با پریروز اشتباه می گرفتم!   البته اگه عمری بود...

++ 85 و 84 و 83 تصویر خالی از آدمی زاد نداشتن بذارم ....

++ عکس ها هم از یک لحاظ چیز مزخرفی هستن و از یک لحاظ چیز خوبی هستن ... 

++

کاش مثل قدیم ها آری، بعد از این عیدهای تکراری

در دل سیزده بدر هامان، حسرت هفت سین نمی افتاد

اسماعیل محمدپور

۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۲ ، ۰۱:۱۸
شما مرا درخت صدا کنید