پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مژگان عباسلو» ثبت شده است

چندسالی هست

این کارت اهدای عضو هر بار که درِ کیف پولم را باز می‌کنم

 نیشخند می‌زند «تو که هنوز زنده‌ای».

دوست دارم وقتی مردم قلبم را به زنی عاشق پیوند بزنند،

مطمئنم شاعر خوبی می‌شود.


مژگان عباسلو 

نوشته بود سه ماهه حاضر می شود و با پست سفارشی می آید در خانه ....

اما خدای من شما منتظر صدور کارت نمان....

۱۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۲ ، ۰۳:۳۹
شما مرا درخت صدا کنید


k0wcn4v71t26w1uqjko1.jpg


               گزارش سازمان هواشناسی

               هرچه می‌خواهد باشد،

               پس از تو

               هوا پس است!

               - از کتاب از لب برکه‌ها/ نشر چکه - مژگان عباسلو


         

امسال نیز یکسره سهم شما بهار

ما را در این زمانه چه کاریست با بهار ؟

۱۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۶:۱۳
شما مرا درخت صدا کنید

از آن جهت که می بینیم مردمانی را که از مشهد رضا(ع) می آیند و سال را آنجا نو کرده اند در بهشت ....و ما در جهنم... بماند....

هر روز در سکوت خیابان دوردست
روی ردیف نازکی از سیم می‌نشست

وقتی کبوتران حرم چرخ می‌زدند
یک بغض کهنه توی گلو داشت... می‌شکست

ابری سپید از سر گلدسته می‌پرید:
جمع کبوتران خوش‌آواز خودپرست

آنها که فکر دانه و آبند و این حرم
جایی که هرچقدر بخواهند دانه هست

آنها برای حاجتشان بال می‌زنند
حتا یکی به عشق تو آیا پریده‌است؟

رعدی زد آسمان و ترک خورد ناگهان
از غصه‌ی کلاغ، کلاغی که سخت مست...

ابر سپید چرخ زد و تکه‌پاره شد
هرجا کبوتری به زمین رفت و بال بست

باران گرفت - بغض خدا هم شکسته بود
تنها کلاغ روی همان ارتفاع پست،

آهسته گفت: من که کبوتر نمی‌شوم
اما دلم به دیدن گلدسته‌ات خوش‌ست

مژگان عباسلو

++++++                                این لینک را هم بروید... 


+++

می شناسم هر که عمری بی هدف گردیده است

رنج غواصی که دنبال صدف گردیده است

از سکوت سرد و خیره مردم دلتنگ را

از غبار کفشها آواره های جنگ را

چارراهی خالی از عابر که تنها مانده است

غربت چتری که توی تاکسی جا مانده است

.....

اصغر عظیمی مهر

+++

مزار تو بی مرز و بی انتهاست...

تو پاکی و این خاک جای تو نیست

به تشییع زخم تو آمد بهار

که جز سبز رخت عزای تو نیست...

قیصر امین پور 

هرکه شد محرم لبش را دوختند! 

ما که غوغا می کنیم نا محرمیم

آرمان تویسرکانی



۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۹۲ ، ۰۳:۱۳
شما مرا درخت صدا کنید

گربه تا روی دیوار می‌پرد

پرنده تا آسمان

آن را آزاد می‌گذارند

این را در قفس…

.
.
.

به آن رود
که در بی‌سرانجامیِ خویش جاری‌ست ، 
به این باد
که از هرچه جز خود فراری‌ست ، 
در این زندگی
سهمِ ما ب ی‌ ق ر ا ر ی‌ ست...

مژگان عباسلو

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۱ ، ۲۳:۰۵
شما مرا درخت صدا کنید

از ماه

لکه ای بر پنجره مانده است

از تمام آب های جهان

قطره ای بر گونه ی تو

و مرزها آنقدر نقاشی خدا را خط خطی کردند

که خون خشک شده دیگر

نام یک رنگ است

 

از فیل ها 

گردنبندی بر گردن هایمان

و از نهنگ

شامی مفصل بر میز

 

فردا صبح

انسان به کوچه می آید

و درختان از ترس

پشت گنجشکها پنهان می شوند 

گروس عبدالملکیان


بیرون

جنگ خاموشی و فراموشی‌‌ست.

 با من

درون همین شعر بنشین.

من از عاشقانی می‌گویم

که نداشتم،

تو از سفرهایی بگو

که نرفتی.

بیرون

آدم می‌کشند…


مژگان عباسلو

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۱ ، ۰۰:۲۵
شما مرا درخت صدا کنید