از آن جهت که می بینیم مردمانی را که از مشهد رضا(ع) می آیند و سال را آنجا نو کرده اند در بهشت ....و ما در جهنم... بماند....
هر روز در سکوت خیابان دوردست
روی ردیف نازکی از سیم مینشست
وقتی کبوتران حرم چرخ میزدند
یک بغض کهنه توی گلو داشت... میشکست
ابری سپید از سر گلدسته میپرید:
جمع کبوتران خوشآواز خودپرست
آنها که فکر دانه و آبند و این حرم
جایی که هرچقدر بخواهند دانه هست
آنها برای حاجتشان بال میزنند
حتا یکی به عشق تو آیا پریدهاست؟
رعدی زد آسمان و ترک خورد ناگهان
از غصهی کلاغ، کلاغی که سخت مست...
ابر سپید چرخ زد و تکهپاره شد
هرجا کبوتری به زمین رفت و بال بست
باران گرفت - بغض خدا هم شکسته بود
تنها کلاغ روی همان ارتفاع پست،
آهسته گفت: من که کبوتر نمیشوم
اما دلم به دیدن گلدستهات خوشست
مژگان عباسلو
++++++ این لینک را هم بروید...
+++
می شناسم هر که عمری بی هدف گردیده است
رنج غواصی که دنبال صدف گردیده است
از سکوت سرد و خیره مردم دلتنگ را
از غبار کفشها آواره های جنگ را
چارراهی خالی از عابر که تنها مانده است
غربت چتری که توی تاکسی جا مانده است
.....
اصغر عظیمی مهر
+++
مزار تو بی مرز و بی انتهاست...
تو پاکی و این خاک جای تو نیست
به تشییع زخم تو آمد بهار
که جز سبز رخت عزای تو نیست...
قیصر امین پور

هرکه شد محرم لبش را دوختند!
ما که غوغا می کنیم نا محرمیم
آرمان تویسرکانی