درختان از ترس پشت گنجشکها پنهان می شوند
دوشنبه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۱، ۱۲:۲۵ ق.ظ
از ماه
لکه ای بر پنجره مانده است
از تمام آب های جهان
قطره ای بر گونه ی تو
و مرزها آنقدر نقاشی خدا را خط خطی کردند
که خون خشک شده دیگر
نام یک رنگ است
از فیل ها
گردنبندی بر گردن هایمان
و از نهنگ
شامی مفصل بر میز
فردا صبح
انسان به کوچه می آید
و درختان از ترس
پشت گنجشکها پنهان می شوند
گروس عبدالملکیان
بیرون
جنگ خاموشی و فراموشیست.
با من
درون همین شعر بنشین.
من از عاشقانی میگویم
که نداشتم،
تو از سفرهایی بگو
که نرفتی.
بیرون
آدم میکشند…
مژگان عباسلو
بسیار زیبا بود ممنونم.