پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

۲۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عاشقانه» ثبت شده است

من خود دلم از مهر تو لرزید ,وگرنه

تیرم به خطا می رود اما به هدر,نه!

دل خون شده وصلم و لب های تو سرخ است

سرخ است ولی سرخ تر از خون جگر ,نه

با هرکه توانسته کنار آمده دنیا

با اهل هنر؟آری! با اهل نظر ؟نه!

بد خلقم و بد عهد زبانبازم و مغرور

پشت سر من حرف زیاد است مگر نه؟

یک بار به من قرعه عاشق شدن افتاد

یک بار دگر ,بار دگر, بار دگر .....نه!

فاضل نظری

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۰ ، ۱۱:۲۵
شما مرا درخت صدا کنید
با شمایم نشنیدید ؟ جوابم بدهید

تشنگی کشت مرا جرعه ی آبم بدهید

تشنه ام وای اگر آب به دستم نرسد

دست کم آب ندادید سرابم بدهید

سال ها هست که این شهر به خود مست ندید

عقل ارزانی تان باد شرابم بدهید

درد عشق است که جز مرگ ندارد مرحم

چوبه ی دار مهیاست طنابم بدهید

خواب تا مرگ،کسی گفت فقط یک نفس است

قسمتم مرگ نشد فرصت خوابم بدهید

گفته بودید که هر جرم عذابی دارد

عاشقی جرم بزرگی ست عذابم بدهید

                                                                    حمیدرضا رجایی رامشه

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۹۰ ، ۰۰:۱۶
شما مرا درخت صدا کنید

 ای عشق، ای ترنم نامت ترانه‌ها

معشوق آشنای همه‌ عاشقانه‌ها

ای معنی جمال به هر صورتی که هست

مضمون و محتوای تمام ترانه‌ها

با هر نسیم، دست تکان می‌دهد گلی

هر نامه‌ای ز نام تو دارد نشانه‌ها

هر کس زبان حال خودش را ترانه گفت:

گل با شکوفه، خوشه‌ی گندم به دانه‌ها

شبنم به شرم و صبح به لبخند و شب به راز

دریا به موج و موج به ریگ کرانه‌ها

باران قصیده‌ای است تر و تازه و روان

آتش ترانه‌ای به زبان زبانه‌ها

اما مرا زبان غزل‌خوانی تو نیست

شبنم چگونه دم زند از بی‌کرانه‌ها

کوچه به کوچه سر زده‌ام کو به کوی تو

چون حلقه در به در زده‌ام سر به خانه‌ها

یک لحظه از نگاه تو کافی است تا دلم

سودا کند دمی به همه جاودانه‌ها

مرحوم دکتر قیصر امین پور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۰ ، ۱۸:۴۵
شما مرا درخت صدا کنید
شب است و باز چراغِ اتاق می‌سوزد
دلم در آتش آن اتّفاق می‌سوزد

در این یکی دو شبه حال من عوض شده است
و طرز زندگی‌ام کاملاً عوض شده است

صدای کوچه و بازار را نمی‌شنوم
و مدتی‌ست که اخبار را نمی‌شنوم

اتاق پر شده از بوی لاله‌عباسی
من و دومرتبه تصمیم‌های احساسی

اتاق، محفظه‌ی کوچک قرنطینه
کنار پنجره... بیمار... صبحِ آدینه

کنار پنجره بودم که آسمان لرزید
دو قلب کوچک همزاد همزمان لرزید

نگاه‌های شما یک نگاه عادی نیست
و گفته‌اید که عاشق‌شدن ارادی نیست

چه ناگهانی و ناباورانه آن شب سرد
تب تکلّف تقدیر زیر و رویم کرد

تو حُسنِ مطلع رنجیدن و بزرگ شدن
و خط قرمز دنیای کودکانه‌ی من

من و دوراهی و بیراهه‌ها و زوزه‌ی باد
و مانده‌ام که جواب تو را چه باید داد

شب است و باز چراغ اتاق می‌سوزد
به ماه یک نفر انگار چشم می‌دوزد

چگونه می‌گذرند این مراحل تازه؟؟...
هزار پرسش و خمیازه پشت خمیازه

هوای ابری و اندوهِ باید و شاید
هنوز پنجره باز است و باد می‌آید

چه‌قدر خسته‌ام از فکرهای دیرینه
به خواب می‌روم این‌جا کنار شومینه

چراغ خانه‌ی ما نیمه‌روشن است انگار
و خواب‌های تو درباره‌ی من است انگار

چراغ خانه، چراغ اتاق روشن نیست
هنوز آخر این این اتفاق روشن نیست

مرحومه نجمه زارع

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۸۹ ، ۰۰:۴۳
شما مرا درخت صدا کنید
خبر به دورترین نقطة جهان برسد

نخواست او به من خسته ـ بی‌گمان ـ برسد

شکنجه بیشتر از این‌؟ که پیش چشم خودت‌

کسی که سهم تو باشد، به دیگران برسد

چه می‌کنی‌، اگر او را که خواستی یک عمر

به راحتی کسی از راه ناگهان برسد...

رها کنی‌، برود، از دلت جدا باشد

به آن‌که دوست‌تَرَش داشته‌، به آن برسد

رها کنی‌، بروند و دو تا پرنده شوند

خبر به دورترین نقطة جهان برسد

گلایه‌ای نکنی‌، بغض خویش را بخوری‌

که هق‌هق تو مبادا به گوششان برسد

خدا کند که‌... نه‌! نفرین نمی‌کنم‌، نکند

به او، که عاشق او بوده‌ام‌، زیان برسد

خدا کند فقط این عشق از سرم برود

خدا کند که فقط زود آن زمان برسد

شادروان نجمه زارع

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۸۹ ، ۰۰:۴۶
شما مرا درخت صدا کنید