پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خودم» ثبت شده است

یک بار دیگر باز دارم من سوالی
دارم به لب یک نیشخند یا گریه آری

من از خودم دارم سوال آیا بپرسم
یا باز من باشم به بند بی خیالی

آیا محبت مرد یا رفته از یاد؟
شاید فقط خوابیده اینجا گه گداری

اینجا زمین دیگر نمی رویاند از بس
گشته سیاه و قیری و شاید سفالی
 
از چه سفالی گشته آیا سخت باشد
گفتن به همدیگر سلام و عرض حالی
 
شاید که دارد بی صفایی یک دلیلی
شاید که باشد از برای نان و مالی

به جان سعدی امروز هم نیرزد
در این ملک جهان آزار زاری (۶/۱/۹۰)

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۰ ، ۱۶:۳۰
شما مرا درخت صدا کنید