پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

۳۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خدا» ثبت شده است

توی خلوت پر از همهمه ام, که صدایی به صدات نمیرسه
اگه میتونی منو دعا بکن, من که دستم به خدا نمیرسه


آسمونا ارزونی پرنده ها, جای آسمونا یه قفس بده
همه ی دار و ندارمو بگیر, هر چی بودمو دوباره پس بده

بازم هیچ راهی به مقصد نرسید, من هزار و یک شبه معطلم
تا ته جاده ی دنیا رفتم و بازم انگار سر جای اولم

چرا دنیا با تمام وسعتش مرهمی برای زخم من نداشت؟
پای هر چی که دویدم آخرش حسرت داشتنشو تو دلم گذاشت

سر رو شونه های سنگ روزگار قد این فاصله هق هق میکنم
دارم از ثانیه ها سیر میشم, دارم از دوری تو دق میکنم

پشت خنده های مصنوعی من, دل به این بغض گلوشکن بده
روزگار سردمو ورق بزن دست مهربونتو به من بده

گم شدم توی شبی که خودمم, شبی که حتی یه فانوس نداره
منو با خودت ببر به روشنی, آخه هیشکی مث تو منو دوس نداره

لک زده دلم واسه یه همزبون, شیشه ی دل همه سنگ شده
میدونی دلیل گریه هام چیه؟ آی خدا دلم واست تنگ شده          دانلود

پ.ن:

همه میگویند چون خیلی گرفتارند از خدا غافلند

 اما نمیدانند که

 چون از خدا غافلند اینقدر گرفتارند!!!

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۰ ، ۱۲:۵۴
شما مرا درخت صدا کنید
دلم گرفتــه و دستم عجیب می لرزد

شبیه شاپـــــرکی بـرصلیب می لرزد

شکفته بر لب من نغمه های دلتنگی

از این تـرانــــه نگاهی نجیب می لرزد

چقدر پیچک پاهای خسته ات باشم

که پا به پای تو دست فریب می لرزد

تو از تبار بهشتی، نه مثل من از خاک

دل هوس زده از عطر سیب می لرزد!

ترنج داده به دستم خدا و تیغ نگاه...

به لب تلاوت  امن یجیب می لــرزد

خانم جبه داری برگرفته از وبلاگ شاعران جوان قم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۰ ، ۰۲:۰۹
شما مرا درخت صدا کنید

حرفها دارم اما ... بزنم یا نزنم؟
با توام، با تو  خدا را! بزنم یا نزنم؟

همه حرف دلم با تو همین است که دوست...
چه کنم؟ حرف دلم را بزنم یا نزنم؟

عهد کردم دگر از قول و غزل دم نزنم
زیر قول دلم آیا بزنم یا نزنم؟

گفته بودم که به دریا نزنم دل اما
کو دلی تا که به دریا بزنم یا نزنم؟

از ازل تا به ابد پرسش آدم این است:
دست بر میوه‌ی حوا بزنم یا نزنم ؟

به گناهی که تماشای گل روی تو بود
خار در چشم تمنا بزنم یا نزنم؟

دست بر دست همه عمر در این تردیدم:
بزنم یا نزنم؟ ها؟ بزنم یا نزنم؟

شعر از : قیصر امین پور

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۰ ، ۱۴:۲۰
شما مرا درخت صدا کنید
دلم را چون انارى کاش یک شب دانه مى‌کردم
به دریا مى‌زدم در باد و آتش خانه مى‌کردم

چه مى‌شد آه اى موساى من، من هم شبان بودم
تمام روز و شب زلف خدا را شانه مى‌کردم

نه از ترس خدا، از ترس این مردم به محرابم
اگر مى‌شد همه محراب را می‌خانه مى‌کردم

اگر مى‌شد به افسانه شبى رنگ حقیقت زد
حقیقت را اگر مى‌شد شبى افسانه مى‌کردم

چه مستى‌ها که هر شب در سر شوریده مى افتاد
چه بازى‌ها که هر شب با دل دیوانه مى‌کردم

یقین دارم سرانجام من از این خوب‌تر مى‌شد
اگر از مرگ هم‌چون زندگى پروا نمى‌کردم

سرم را مثل سیبى سرخ صبحى چیده بودم کاش
دلم را چون انارى کاش یک شب دانه مى‌کردم

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۰ ، ۰۰:۰۱
شما مرا درخت صدا کنید
نه گندم و نه سیب
آدم فریب نام تو را خورد
از بیشمار نام شهیدانت
هابیل را که نخستین بود
دیگر این روز ها به یاد نمی آوری
هابیل نام دیگر من بود
یوسف، برادرم نیز
تنها به جرم نام تو 
چندین هزار سال
زندانی عزیز زلیخا بود
بتها، الهه ها
وپیکر تمام خدایان را
صورتگران
به نام تو تصویر می کنند
نام تو را
روزی غارنشینان
بر سنگ ها نوشتند
و سنگ ها از آن روز جنگل شدند
امروز هم
از کیمیای نام تو این واژه های خام
در دست های خسته من  شعر می شوند
من در ادای نام تو دم می زنم
شعرم حرام باد
اگر روزی تا بوده
جز با طنین نام تو شعری سروده ام !
نام تو مجنون
نام تو بیستون
نام تو نام دیگر شیرین
نام تو هند
نام تو چین است
و شاعران عاشق در عهد جاهلیت
بر ویرانه های نام تو را می گریستند
نام تو نام دیگر لیلا
نام تو نام دیگر سلماست
نام تو رازی نوشته بر پر پروانه هاست
گلها همه به نام تو مشهورند
آیینه ها از انعکاس نام تو می خندند
در کوچه های خاطره باران
وقتی که خوشه های اقاقی
از نرده های حوصله ی دیوار
سر ریز می کنند
و در مشام باد عطر بنفش نام تو می پیچد
نامت طلسم "بسم" اقاقیهاست
بی نام تو جذام خلا
ده کوره جهان را خواهد خورد
نام تو چیست ؟
لبخند کودکی است که با حالت نجیب
لب باز می کند که بگوید :
"سیب"
نام تو نور
نام تو سوگند
نام تو شور
نام تو لبخند
لبخند در تلفظ نامت ضرورتی است
نامی برای مردن
نامی برای تا به ابد زیستن
نامی برای بی که بدانی چرا
گاهی گریستن
فهرست کوچکی از بیشمار نام شهیدان توست
پیغمبران
به نام تو سوگند خورده اند و شاعران گمنام
تنها به جرم نام تو مرده اند
زیرا که نام کوچک تو
شرخ هزار نام بزرگ
خداست
زیرا هزار نام خدا زیباست!
قیصر امین پور
۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۸۹ ، ۱۶:۵۴
شما مرا درخت صدا کنید