پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «استاد رشید کاکاوند» ثبت شده است

استاد رشید کاکاوند است و فال حافظ گرفتن ... 

...

ببین با فالی از حافظ،چه غوغایی شده اینجا

همین جا گوشه ی مجلس ، یه کنعانی پر از درده / به من گفتن که گمگشتت ، همین روزاس که برگرده / یکی دیگه همش میگه که از دنیا دلش خونه / تمام سفره ی قلبش پر از برف زمستونه 

' یکی دیگه حواسش نیست ، بدون نیته فالش '

-  ولی انگار راضی شد ، که انقد خوب شده حالش -


خوش است خلوت، اگر یارْ یار من باشد

نه من بسوزم و او شمع انجمن باشد!


من آن نگین سلیمان به هیچ نستانم

که گاه‌گاه بر او دست اَهرمن باشد


روا مدار خدایا! که در حریم وصال

رقیب مَحرم و حِرمان نصیب من باشد


هُمای گو: «مفکن سایه‌ی شرف هرگز

در آن دیار که طوطی کم از زَغَن باشد»


بیان شوق چه حاجت؟ که سوز آتش دل

توان شناخت ز سوزی که در سُخن باشد


هوای کوی تو از سر نمی‌رود؛ آری

غریب را دلِ سرگشته با وطن باشد


به سان سوسن اگر ده زبان شود حافظ

چو غنچه پیش تواَش مُهر بر دهن باشد


چون ندیدن این فال حافظ و این قسمت رادیو 7 موجب بر فنا رفتن نیم عمر! شعر دوستان گرام است براتون صدای ضبط شده ش رو آپلود می کنم گرچه شنیدن کی بود مانند دیدن!


۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۱ ، ۰۱:۲۱
شما مرا درخت صدا کنید

بین این مردمِ سـردگمِ سرماخورده 

دلم از سردی رفتار خودم جا خورده 

هرم ِگرم نفسم یخ زده است از بس که،

شانه ام خورده بر این مردمِ و سرما خورده 

می روم گریه کنم غربـت پر ابرم را 

در دل سنگیِ خود، این دل تیپا خورده

و غرور شب این شهر نخواهد فهمید،

تا ابد قرعـه به نام شب یلدا خورده

.

.

فرهاد صفریان - کرمانشاه


شب یلدا امسال چیزی برای گفتن ندارم مثل هر روز این روز ها امروز هم خالی بود از اتفاق خوب البته خدا را هزاران مرتبه شکر که اتفاق بد هم نداشت ولی چیزی که خاطره شود و بماند نبود - ه ه انقد توی تلویزیون و اینترنت و این چیز ها دیدیم که کی ها - مثلا  این شب ها- چه می کنن و چه زود با خودمون مقایشه می کنیم چه حرف ها - تازه تلویزیون هم برنامه خوبی که بچسبد نداشت و حوصله م سر رف . رادیو هفت هم فال حافظ دکتر کاکاوندش چسبید - صوفی ار باده به اندازه خورد نوشش باد... - آمد  و صدای حامد فتوحی که خواند و چه خواند !

من از پاییز رد میشم ، به امید شب یلدا

ببین با فالی از حافظ،چه غوغایی شده اینجا

همین جا گوشه ی مجلس ، یه کنعانی پر از درده

به من گفتن که گمگشتت ، همین روزاس که برگرده

یکی دیگه همش میگه که از دنیا دلش خونه

تمام سفره ی قلبش پر از برف زمستونه

- یکی دیگه حواسش نیست ، بدون نیته فالش

- ولی انگار راضی شد ، که انقد خوب شده حالش

منم درگیر این فالم ، یه ترسی دارم از رفتن

نمی خوام زود راهی شم ، اخه حالم رو میفهمن

میترسم رو بشه دستم ، دارم میسوزم از این تب

چه بغضی تو گلو دارم ، چقد طولانیه امشب

+ به جز صبا و شمالم نمی شناسد کس

+ عزیز من که به جز باد نیست همرازم

+ هوای منزل یار آب زندگانی ماست

+ صبا بیار نسیمی ز خاک شیرازم

+ سرشکم آمد و عیبم بگفت رویاروی

+ شکایت از که کنم خانگی ست غمازم

چقد عاشق شدن خوبه ، کنار حافظ و قران

تازه عاشق ترم میشم ، اگه بارون بیاد الان


یه کم دیر ضبط کردم و زود استپ زدم سر و تهش نیفتاده ! فال حافظ :



نا گفته نماند اینجا داره باروون میاد!

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۱ ، ۰۲:۱۴
شما مرا درخت صدا کنید