رفتی و خورشید با ما قهر شد
روستای کودکیمان شهر شد
ابراهیم واشقانی فراهانی
+البته روستای کودکی شاعر! مگه نه ما که همون کودکی مون م شهر خراب کرد، رفت....
-----------------------
+مسخره ست زنگ زده که کتاب "کفش های مکاشفه" که سفارش دادی نیست... کسی نیس بگه تو کتاب فروشی اینترنتی زدی که چی ... نیست ....نیست ....
+مسخره ست انگار آمدن پارتی ، مهمانی شبانه ، عروسی ...زشته به خدا ... خاک بر سرشون .. خاک بر سر شوهرشون... خاک بر سر مادر و پدرشون ....
+خاک بر سر پسر های احمق تماشاچی ... بی چاره های مریض ...
+نمی گفتم توو دلم می ماند.