برگرد و خواب خط خطی ام را به هم بریز
پنجشنبه, ۲ تیر ۱۳۹۰، ۰۸:۲۳ ب.ظ
برگرد و خواب خط خطی ام را به هم بریز
این حس گند لعنتی ام را به هم بریز
این حس گند لعنتی ام را به هم بریز
شب گریه های قلبی من را به هم بزن
لبخندهای صورتی ام را به هم بریز
گاهی خلاف عادت خود پیش من بخند
این گریه های عادتی ام را به هم بریز
آن پونه را که از تو نچیدم به من ببخش
گلبرگ های حسرتی ام را به هم بریز
هر ساعت انفجار مهیبی ست در دلم
تنظیم بمب ساعتی ام را به هم بریز
نوبت نمی دهی که به خوابت سفر کنم
کابوس های نوبتی ام را به هم بریز
قسمت نشد که زندگی ام را عوض کنی
مرگ هزار قسمتی ام را به هم بریز
یا جمعه را به خاطرم از هفته حذف کن
یا شنبه های لعنتی ام را به هم بریز
ابراهیم واشقانی فراهانی
شعر بینظیری بود...
تازگیها فکر میکنم که خانه مجازی ات،همان کوزه ایست که عسل درونش عطر
هزار شاعر شیرین سخن،به خود دیده
و این تویی که سخاوتمندانه
عطر و طعم دل انگیرش را به احساسمان سپردی...
شیرین کام باشی مرد