پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

برگرد و خواب خط خطی ام را به هم بریز

پنجشنبه, ۲ تیر ۱۳۹۰، ۰۸:۲۳ ب.ظ
برگرد و خواب خط خطی ام را به هم بریز
این حس گند لعنتی ام را به هم بریز

شب گریه های قلبی من را به هم بزن
لبخندهای صورتی ام را به هم بریز

گاهی خلاف عادت خود پیش من بخند
این گریه های عادتی ام را به هم بریز

آن پونه را که از تو نچیدم به من ببخش
گلبرگ های حسرتی ام را به هم بریز

هر ساعت انفجار مهیبی ست در دلم
تنظیم بمب ساعتی ام را به هم بریز

نوبت نمی دهی که به خوابت سفر کنم
کابوس های نوبتی ام را به هم بریز

قسمت نشد که زندگی ام را عوض کنی
مرگ هزار قسمتی ام را به هم بریز

یا جمعه را به خاطرم از هفته حذف کن
یا شنبه های لعنتی ام را به هم بریز

 ابراهیم واشقانی فراهانی 

نظرات  (۵)

سلام...

شعر بینظیری بود...

تازگیها فکر میکنم که خانه مجازی ات،همان کوزه ایست که عسل درونش عطر

هزار شاعر شیرین سخن،به خود دیده

و این تویی که سخاوتمندانه

عطر و طعم دل انگیرش را به احساسمان سپردی...

شیرین کام باشی مرد
سلام زیباست و در خور ستایش
چشمبراه قدمهایتان
موفق باشید
غزلی در فضائل بی شمار یک شاعر بی ادعا "استاد سید صابر موسوی" تقدیم او که بسیار بزرگتر زمانه ی خود است:
ای آسمان ابری بی همزبان
دریای بیکرانه آتش به جان
صابر ترین تلاقی لبخند و درد!
ای خنده ات عیان و سرشکت نهان
این "بغض دیر سال تو " اندوه توست
دردی ورای حد زمان و مکان
عرشی چنان ملائکه الاقربین
موسی صفت اسیر در این خاکدان
مغرور و سربلند چو کوهی سترگ
آرام و دردمند چو آتشفشان
یک عمر سر به زیر چنان آبشار
یک عمر سربه راه چو رودی روان
تنهایی تو درد کمی نیست !! هست؟
تنهایی تو درد کمی نیست ! هان؟
تنهایی تو یک غزل کهنه است
هربیت آن به وسعت هفت آسمان
در خلوت تو کاش مرا راه بود
ای کاش راه بود مرا در جنان
هر چند گفتم از تو و از فضل تو
یک قطره بود گفتم از آن بیکران
اما این خبرم بدم که دوستان می تونن مجموعه غزل بسیار زیبای این شاعر دوست داشتنی رو به نام "بغض دیر سال من" از کتابفروشی انجمن شاعران واقع در خیابان انقلاب پاساژ فروزنده تهیه کنن
۰۴ تیر ۹۰ ، ۱۹:۰۶ آیدین گونش
سلام علیکم

هیچ چیز غیر ممکن نیست

همت از خود طلب و توکل بر خدا کن

بخشش او واسع است

رحمتش همه را شامل است

موفق باشید

الله حافظ
۰۷ فروردين ۹۱ ، ۱۹:۴۱ زهرا رضایتی اشنا
درد من حصار برکه نیست درد من زیستن با ماهیانی است که فکر دریا به ذهنشان خطور نمیکند! مثل همیشه گل کاشتید! از خدا همیشه طول عمر میخوام براتون.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">