پاسخ:
سلام
این یه غزل-مثنوی که مخاطبش مولای غایب از نظر هاست
البته من فقط از نظر تبدیل شدن روستا به شهر و عوض شدن حال و هوا آدم ها گفتم...
یه بیت داره که میگه "کوچههامان کورهراهی بیعبور * آسمان ، لبتشنۀ ابر ظهور"
اصلا همه غزل مثنوی میذارم قشنگه...
نفرمایید ، شما خیلی هم باهوش هستید...
رفتی و خورشید با ما قهر شد
روستای کودکیمان شهر شد
در حصار آهن و سیمان و سنگ
گل نمی رویید جز با آبرنگ
روز بود اما به شب نزدیک بود
کوچۀ خورشید هم تاریک بود
کوچههامان کورهراهی بیعبور
آسمان ، لبتشنۀ ابر ظهور
هیچ کس در شهر ما عاشق نبود
هیچ کس با هیچ کس صادق نبود
عشق ، گلدانی کنار پنجره
خالی و پژمرده ، دور از خاطره
سهم ما از آسمان ، خفاش بود
سینههامان مزرعِ خشخاش بود
نان ، رسالت یافت مشغولم کند
دورِ دور از آدمی ، غولم کند
یک شبح در خلوت من راه داشت
در حیاطِ خلوتم دجال کاشت
چون بهار ما بهاری کال بود
میوهاش هم قسمت دجال بود
بعد از آن دنیا پر از آواز گشت
نان به مقیاس وسیعی بازگشت
نان و موسیقی به ترکیبی غریب
غرقمان میساخت در خوابی عجیب
در شبی پژمرده دنیا خواب بود
خانههامان در مسیر آب بود
آسمان افتاده بود و نا نداشت
یک پرنده در تمامش جا نداشت
ماه ، دیگر از نفس افتاده بود
سالها کنج قفس افتاده بود
عرصۀ دنیا به گلها تنگ بود
در دهان هر گلی ، یک سنگ بود
آسمان مسدود ، شب مسموم بود
روز گویا تا ابد مرحوم بود
در شبی آنسان به تاریکی وقیح
آمدی همراه با صبحی صریح
آمدی ، دنیا پر از آواز گشت
روزهای خوبِ رفته ، بازگشت
آمدی ، دنیا پر از احساس شد
فصل گرم غنچههای یاس شد
یک اشارت تا نمودی ، بیدرنگ
دشت ، پر گل شد بدون آبرنگ
در کویر کوچهها باران وزید
شب درون دخمهی دوزخ خزید
فصل خشک میوههای کال مُرد
لاله تا تکثیر شد ، دجال مُرد
لاله هایی سرخ ، سرخِ سرخِِ سرخ
ریشه سرخ و برگ سرخ و شاخه سرخ
لاله هایی معنی خون خدا
سرزده از هرکجا تا هرکجا
امتداد سرخی خون حسین
یافته فرمان رویش از خمین
صف زده از هر کران تا هر کران
سر کشیده از زمین تا آسمان
هر کجا باشی در این خاک نجیب
لاله می یابی به تعداد عجیب
لاله هایی ، آفتابِ بی غروب
صف زده تا سرزمین های جنوب
آخ ، اسمی از جنوب آمد به شعر
شهرِ خوب من چه خوب آمد به شعر
شهر آتش ، شهر خاک و شهر خون
شهرِ خرّم ، شهر خونینِ قرون
شهر خوبِ تا همیشه داغدار
شهرِ مانده از شهیدان یادگار
دورتر از دور ، ای مغرورِ من
بوده ای در هر غزل منظورِ من
نخلهای بی سرت یادش به خیر
آن وداع آخرت یادش به خیر
ما گذشتیم از شطِ ناباوری
در پناهِ باورت یادش به خیر
خاطرت باشد چه ها کردیم ما
از برای خاطرت یادش به خیر
از تمامِ ما پلاکی نیمه رفت
هدیه سوی رهبرت یادش به خیر
پیکر صدپارۀ ما ، نازنین
شد فدای پیکرت یادش به خیر
سر به سر از سرخیِ ما لاله هاست
سرخی سرتاسرت یادش به خیر
خاطرت باشد چه ها کردیم ما
از برای خاطرت ، یادش به خیر
تفرش-خرداد86
هیچ کس با هیچ کس صادق نبود
عشق؛ گلدانی کنار پنجره
خالی و پژمرده دور از خاطره.....