پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

اخبار

چهارشنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۴۲ ق.ظ


اخبار گفت شهر شما امن و راحت است

من باورم نمی‌شود اخبار هیچ‌وقت...


نجمه زارع




+اینی که میگن آدم باید خودشو به یه کاری مشغول کنه (مثل ورزش،هنر و...) تا گرفتاری هاش یادش بره یه تکنیک مزخرفه می دونستید!
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۳۰
شما مرا درخت صدا کنید

نجمه زارع ((*tag_post_count*))

نظرات  (۱۱)

کاش شعر کاملشو میذاشتید.
پاسخ:
تو نیستی و این در و دیوار هیچ‌وقت...
غیر از تو، من به هیچ کس انگار هیچ‌وقت...

اینجا دلم برای تو هی شور می‌زند
از خود مواظبت کن و نگذار هیچ‌وقت...

اخبار گفت شهر شما امن و راحت است
من باورم نمی‌شود اخبار هیچ‌وقت...

حیفند روزهای جوانی نمی‌شوند
این روزها دومرتبه تکرار، هیچ‌وقت

من نیستم بیا و فراموش کن مرا
کی بوده‌ام برات سزاوار؟ هیچ‌وقت!

بگذار من شکسته شَوَم تو صبور باش
جوری بمان همیشه که انگار هیچ‌وقت... 

نجمه زارع 
به خاطر منم شده مواظب خودت باش
عشقت جون و تنم شده مواظب خودت باش
پاسخ:
اینجا دلم برای تو هی شور می‌زند
از خود مواظبت کن و نگذار هیچ‌وقت...
چقدر این عکس توجهم را جلب کرد
عجب نوستالژی شیرینی!!
تلفنهای کنارشون!!چقدر تکنولوژی پیشرفت کرده الان، که هم شده مایه عذاب و هم آسایش!!
شعر هم که جای خود دارد ...
راستی سلام ! ...
پاسخ:
سلام

اصن قیافه آقای اخبار گو چقدر نستالژیه ! آقای افشار هس گمانم.

..

در نگاهت همه ی مهربانی هاست
قاصدی که زندگی را خبر می دهد...
پاسخ:
صدای کوچه و بازار را نمی‌شنوم...
و مدتی‌ست که اخبار را نمی‌شنوم...
ممنونم لطف کردید لذت بردم
پاسخ:
خواهش می کنم.
۳۱ مرداد ۹۲ ، ۲۳:۱۱ آشنای قدیمی
من چن روزه همش استخاره میکنم ببینم این حرفو بزنم یا نه
چون تصویر شما هم دقیق یادم نیس ولی این گوینده ی اخبار خعلی شبیه شماس
آخیش راحت شدم گفتم
.
.
.
خدایا چند بغض به یک گلو؟؟؟
(بیربططططططط)
پاسخ:
سلام
الان که نگاه می کنم (خودم نه ها! ، عکس اخبارگو که نگاه می کنم.) میشه گفت شبیه هست!
ولی پیر تر که بشم شبیه تر میشم!
اون موقع ها که اخبار توی این فضا فیلم برداری میشد جایگاه تلفن روی میز گوینده خبر چی بوده،تصور کنید مثلا یک کاره زنگ بزنه و گوینده وسط خبر  عذر خواهی کنه و تلفن جواب بده!!
خعلی بامزه اس بابا
ولی یادش به خیر
پاسخ:
واقعا ها !

اونم با صدای زنگ وحشت ناکی که داشتن !

زررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررر
میدونستم....
پاسخ:
سلام

چی رو میدونستید؟
این  که میگن آدم باید خودشو به یه کاری مشغول کنه (مثل ورزش،هنر و...) تا گرفتاری هاش یادش بره یه تکنیک مزخرفه!....اینو میدونستم!!!
 
راستی سلام
پاسخ:
سلام

دقیقا ! اصن جواب نمیده...
۰۳ شهریور ۹۲ ، ۱۷:۵۸ گذری عاشقانه
اما من تجربه کردم نت گردی تا حدی موثره!
البته بستگی به میزان و شکل گرفتاری داره ها!
پاسخ:
سلام علیکم

آره راس میگید اینترنت گردی مدتی به ذهن آدم استراحت می ده!

مخصوصا شعر خوانی ... ممنون....

خاطرات دوران کودکی تجدید شد. بیشتر از همه یاد آن شبی افتادم که آقای افشار با صدایی لرزان، خبر فوت دختر کوچولویش را اعلام کرد. همان دخترکی که با بلعیدن پاک کن به دیار باقی شتافت.

پاسخ:
آره اوون موقع ما دبستانی بودیم و این خبر روی پدر و مادر ما تاثیر فراوان گذاشته بود و همیشه می گفتن بچه پاک کن هاتو قایم کن داداشت نخوردش!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">