پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

یک درختِ پیرم و سهم تبرها می شوم

دوشنبه, ۹ بهمن ۱۳۹۱، ۱۲:۵۸ ق.ظ

یک درختِ پیرم و سهم تبرها می شوم

مرده ام، دارم خوراکِ جانورها می شوم


بی خیال از رنجِ فریادم تردّ د می کنند

باعث لبخندِ تلخِ رهگذرها می شوم


با زبان لالِ خود حس می کنــــــم این روزها

هم نشین و هم کلام کور و کرها می شوم


هیچ کس دیگر کنارم نیست، می ترسم از این

این کــــــــه دارم مثل مفقودالاثـرها می شوم

...

عاقبت یک روز بــــــا طرزِ عجیب و تــــــازه ای

می کُشم خود را و سرفصلِ خبرها می شوم!


----------------------------------------------------------------------


آوخ! هنوز زخمیم و رنج می برم

دنیا هر آنچه داشت بلا ریخت بر سرم


مردم چه می کنند که لبخند می زنند

غم را نمی شود که به رویم نیاورم


قانون روزگار چگونه ست کین چنین

درگیر جنگ تن به تنی نا برابرم


تو آنقدر شبیه به سنگی که مدتی ست

از فکر دیدن تو ترک می خورد سرم


وامانده ام که تا به کجا می توان گریخت

از این همیشه ها که ندارند باورم


حال مرا نپرس که هنجار ها مرا

مجبور می کنند بگویم که "بهترم"


نجمه زارع

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۱۱/۰۹