قصه ی تلخ ما را سرسره ها می فهمند...
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَاجْعَلْ سَلَامَةَ قُلُوبِنَا فِی ذِکْرِ عَظَمَتِکَ
وَفَرَاغَ أَبْدَانِنَا فِی شُکْرِ نِعْمَتِکَ وانْطِلَاقَ أَلْسِنَتِنَا فِی وَصْفِ مِنَّتِک
خدایا! بر محمد و آلش درود فرست، و سلامت دلهاى ما را در یاد بزرگیت،
و آسایش بدنهایمان را در شکر نعمتت و گشوده شدن زبانمان را در وصف عطایت قرار ده.
-صحیفه سجادیه زین العابدین علیه السلام-
از + پیش آی و گوش دل به پیام «ســــــروش» کن. خواندم .
+ قصه ی تلخ ما را سرسره ها می فهمند...
جایی دیگر خواندم
بخاطر میخی نعلی افتاد.بخاطر نعلی اسبی افتاد
بخاطر اسبی سواری افتاد.بخاطر سواری جنگی شکست خورد
بخاطر شکستی مملکتی نابود شد
و همه اینها بخاطر کسی بود که میخ را خوب نکوبیده بود…!!!
+ منم آن ابر وحشی که در هر بیابان به تلخی سرشکی بیفشاند
به جز این اشک سوزان ، دل نا امیدم گواهی ندارد ، خدا داند
مطلب 7 شهریور این شعر بود و این حال...7 شهریور چه حالی داشته ام؟
دقیقا مثل این روز ها "کسی که دو روزش مثل هم باشد ملعون است" من که چند ماه است یه جورم چقد ملعونم؟؟
نباید کسی بفهمد
دل و دستِ این خستهی خراب
از خوابِ زندگی میلرزد.
باید تظاهر کنم حالم خوب است
راحتام، راضیام، رها ...
راهی نیست.
مجبورم!
باید به اعتمادِ آسودهی سایه به آفتاب برگردم.
از : سید علی صالحی