پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

قصه ی تلخ ما را سرسره ها می فهمند...

شنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۱، ۱۰:۱۷ ب.ظ

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَاجْعَلْ سَلَامَةَ قُلُوبِنَا فِی ذِکْرِ عَظَمَتِکَ 

وَفَرَاغَ أَبْدَانِنَا فِی شُکْرِ نِعْمَتِکَ وانْطِلَاقَ أَلْسِنَتِنَا فِی وَصْفِ مِنَّتِک


خدایا! بر محمد و آلش درود فرست، و سلامت دل‏هاى ما را در یاد بزرگیت،

 و آسایش بدن‏هایمان را در شکر نعمتت و گشوده شدن زبانمان را در وصف عطایت قرار ده.

-صحیفه سجادیه زین العابدین علیه السلام-


از  + پیش آی و گوش دل به پیام «ســــــروش» کن.  خواندم .










+ قصه ی تلخ ما را سرسره ها می فهمند...  

   جایی دیگر خواندم 

بخاطر میخی نعلی افتاد.بخاطر نعلی اسبی افتاد

بخاطر اسبی سواری افتاد.بخاطر سواری جنگی شکست خورد

بخاطر شکستی مملکتی نابود شد

و همه اینها بخاطر کسی بود که میخ را خوب نکوبیده بود…!!!







+ منم آن ابر وحشی که در هر بیابان به تلخی سرشکی بیفشاند

   به جز این اشک سوزان ، دل نا امیدم گواهی ندارد ، خدا داند

   مطلب 7 شهریور این شعر بود و این حال...7 شهریور چه حالی داشته ام؟ 

   دقیقا مثل این روز ها "کسی که دو روزش مثل هم باشد ملعون است" من که چند ماه است یه جورم چقد ملعونم؟؟



نظرات  (۴)

...

نباید کسی بفهمد
دل و دستِ این خسته‌ی خراب
از خوابِ زندگی می‌لرزد.
باید تظاهر کنم حالم خوب است
راحت‌ام، راضی‌ام، رها ...
راهی نیست.
مجبورم!
باید به اعتمادِ آسوده‌ی سایه به آفتاب برگردم.



از : سید علی صالحی

پاسخ:
خیلی عالی ....... خیلی ممنون...
سلام
عرض تبریک عید خدمتتون
بابت نظر نغزتون ممنونم
مثل همیشه اشعار زیبایی مهمونم کردین
هرچی گشتم تا به مصداق زیره به کرمون بردن شعری در خور پیدا کنم نتونستم
بگذریم

در مورد احوالات اینروزاتون همین که احساس درد دارین خودش غنیمته
که مرد را دردی اگر باشد خوش است
و یک توصیه
نذارین این حال ادامه پیدا کنه و دردی مزمن تبدیل بشه، دنبال درمانش و یافتن درد جدید باشین که اگه ادامه پیدا کنه بد حالی میشه،بد حالی

پاینده باشین
یاحق

سلام اخوی
زیره به کرمان بردن گفتنم نه از باب تعارف که از باب حقگویی بود

اما در باب درد؛ نکته همونه که گفتم، و دقیق فهمیدی که درد پنجره را پنجره ها میفهمند ، که من نیز درد کشیده ام، دردی فراتر از درد، درد مزمن،اونقدر مزمن که دیگه یادت میره دردی هم داشتی، که اینجا میشه درد بیدردی، که دربدر شعله ای آتش میشی، و بازخود این جستجو میشه مزمن جدیدت....
خدا نصیبت نکنه

ان شاالله در جوار حضرت سلطان (ع) ، دعاگو هستم اما
غم دنیی دنی چند خوری باده بخور
حیف باشد دل دانا که مشوش باشد

یا حق

سلام رفیق
نکته گفتنم نه به این دلیل بود که شما دیگه نگی
بگو رفیق
از درد شنیدن رنجور نمیشم ، که حداقل از اینکه گوشی باشم بهر سبکی دل عزیزی مسرور هم میشم
پس شما هم بگو از دردت، ربیع و غیر ربیع نداره
خوبه که وبلاگ منو خوندی و میدونی که حالم چون است
بگو شاید در بین کسانی که میشنونت و میگن نکته هارو چیزی برای حالت پیدا کنی



دل کدوم بیابانی رفیق که گویا بارون هم اومده؟؟؟!!!!!

از دعاهای قشنگت هم ممنونم

یاحق

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">