پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

تنها سرمان را نه که سرتاسرمان را

شنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۱، ۰۴:۲۸ ب.ظ

مژگان عباسلو :


سوگند به آن نور که بالاسرمان را…

عشق‌ست نگه داشته بالا سرمان را


عشق‌ست که با شوق نهادیم به راهش

تنها سرمان را نه که سرتاسرمان را


همپای خلیلیم که آورد به مسلخ

سرمایه‌ی عمری اگر او، ما سرمان را


مستیم چنان مست که سر از خودمان نیست

هوشیار کسی هست که ما یا سرمان را…؟


سردار نبودیم ولی کشته به عشقیم

اینجا سر داریم

وَ

آنجا سرمان را …


نظرات  (۱)

عید شما مبارک

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">