خدا خواست با یاد آن ظهر سرخ ازآغاز افسرده باشد غروب
دوشنبه, ۱۴ آذر ۱۳۹۰، ۱۲:۳۷ ق.ظ
چه مقدار خون خورده باشد غروب
که پیش از سحر مرده باشد غروب؟
چه مقدار آیینه ریز ریز؟
گمانم که نشمرده باشد غروب
گمانم که بر دوش خود بی کفن
تنت را خدا برده باشد غروب
چه کرده ست با خیمه آفتاب
که از شعله آزرده باشد غروب؟
چه کرده ست سر بر سر خیزران
که قرآن به سر برده باشد غروب؟
خدا خواست با یاد آن ظهر سرخ
ازآغاز افسرده باشد غروب
زمین ناز خورشید را می کشید
مبادا که پژمرده باشد غروب
نغمه مستشار نظامی
که پیش از سحر مرده باشد غروب؟
چه مقدار آیینه ریز ریز؟
گمانم که نشمرده باشد غروب
گمانم که بر دوش خود بی کفن
تنت را خدا برده باشد غروب
چه کرده ست با خیمه آفتاب
که از شعله آزرده باشد غروب؟
چه کرده ست سر بر سر خیزران
که قرآن به سر برده باشد غروب؟
خدا خواست با یاد آن ظهر سرخ
ازآغاز افسرده باشد غروب
زمین ناز خورشید را می کشید
مبادا که پژمرده باشد غروب
نغمه مستشار نظامی
تمام این ترنم های لطیف که نه...طوفان های خانه خراب کن را خواندم
واژه ها شعر میشوند همچنانکه بغض ها اشک...
اما نه چیزی از داغ سرخ دلمان کم میشود نه از ماتم سیاه نگاهمان...