ای دل عجیب خستهام از درد مردمان
دوشنبه, ۹ خرداد ۱۳۹۰، ۱۲:۰۵ ب.ظ
آرام در رثای خودم گریه میکنم
در مجلس عزای خودم گریه میکنم
در مجلس عزای خودم گریه میکنم
زانو بغل گرفته و مانند کودکان
لج میکنم برای خودم، گریه میکنم
چونان مسافری که کسی نیست خویش او
چون چشمه پشت پای خودم گریه میکنم
پیش چراغهای جهان سرخ میشوم
از شرم چشمهای خودم گریه میکنم
بسیار سادهام من آواره، مدتی است
با یاد روستای خودم گریه میکنم
ای دل عجیب خستهام از درد مردمان
امشب فقط به جای خودم گریه میکنم
علی محمد مودب
کافی ست که دیگر دلم از صبر پر است...
ای چشم غزال کم بیا نزدیکم..
پاهای من از دویدن ببر پر است...