نانش دهید امّا از ایمانش مپرسید...
يكشنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۰، ۱۲:۴۷ ق.ظ
گفتی خراسان از خراسانش مپرسید
در کف چراغی ماند از انسانش مپرسید
در کف چراغی ماند از انسانش مپرسید
درویشی درویش از حال پریشان
پیداست از موی پریشانش مپرسید
سقف بهار ناگزیرش را که دیدید
از هیزم خیس زمستانش مپرسید
این روزها در حال گردونش بگردید
این روزها از حال گردانش مپرسید
ما آهوان کشتۀ دیروز و امروز
از کشتگان عید قربانش مپرسید
هر کس که آمد زخم پیدایش ببینید
هر کس که آمد درد پنهانش مپرسید
این خانه کم از خانقاه بوالحسن نیست
نانش دهید امّا از ایمانش مپرسید
علیرضا قزوه
اگه بهم خرده نمیگیری که دائم یک جمله تکراری را بیان میکنم،
باز میگویم:زیبا بود...بسیار زیبا