پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

تا صورت پیوند جهان بود علی بود

تا نقش زمین بود و زمان بود علی بود

شاهی که ولی بود و وصی بود علی بود

سلطان سخا و کرم و جود علی بود

مسجود ملا ئک که شد آدم ز علی شد

آدم چو یکی قبله و مسجود علی بود

هم آدم و هم شیث وایوب وهم ادریس

هم یوسف و هم یونس و هم هود علی بود

هم موسی و هم عیسی هم و خضر و هم الیاس

هم صالح پیغمبر و داود علی بود

آن شیر دلاور که ز بهر طمع نفس

در خوان جهان پنچه نیالود علی بود

آنکاشف قرآن که خدا در همه قرآن

کردش صفت عصمت و بستود علی بود

آنعارف سجاد که خاک درش از قدر

از کنگره عرش بر افروز علی بود

آنشاه سرافرازکه اندر ره اسلام

تا کار نشد راست نیاسود علی بود

آن قلعه گشایی که در قلعه خیبر

بر کند بیک حمله و بگشود علی بود

چندانکه در آفاق نظر کردم و دیدم

از روی یقین در همه موجود علی بود

سر دو جهان جمله ز پیدا و ز پنهان

شمس الحق تبریز که بنمود علی بود

 این کفر نباشد سخن کفر نه این است

تا هست علی باشد و تا بود علی بود

(شعر از ملای رومی)

عید غدیر بر همه مبارک.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۸۹ ، ۲۱:۳۹
شما مرا درخت صدا کنید

آوازِ عاشقانه ی ما در گلو شکست

حق با سکوت بود، صدا در گلو شکست

 دیگر دلم هوای سرودن نمی کند

تنها بهانه ی دل ما، در گلو شکست

 سر بسته ماند بغض گره خورده در دلم

آن گریه های عقده گشا در گلو شکست

 ای داد،کس به داغ ِ دلِ باغ، دل نداد

ای وای، های هایِ عزا در گلو شکست

 آن روزهای خوب که دیدیم، خواب بود

خوابم پرید و خاطره ها در گلو شکست

 «بادا» مباد گشت و «مبادا» به باد رفت

«آیا» زیاد رفت و «چرا» در گلو شکست

 فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند

نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست

 تا آمدم که با تو خداحافظی کنم

بغضم امان نداد و خدا... در گلو شکست
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۸۹ ، ۲۳:۴۶
شما مرا درخت صدا کنید

اول آبی بود این دل ، آخر اما زرد شد

آفتابی بود، ابری شد ، سیاه و سرد شد

آفتابی بود، ابری شد ، ولی باران نداشت

رعد و برقی زد ولی رگبار برگ زرد شد

صاف بود و ساده و شفاف ، عین آینه

آه، این آیینه کی غرق غبار و گرد شد ؟

هر چه با مقصود خود نزدیکتر می شد ، نشد

هر چه از هر چیز و هر ناچیز دوری کرد، شد

هر چه روزی آرمان پنداشت ، حرمان شد همه

هر چه می پنداشت درمان است ، عین درد شد

درد اگر مرد است با دل راست رویارو شود

پس چرا از پشت سر خنجر زد و نامرد شد؟

سر به زیر و ساکت و بی دست و پا می رفت دل

یک نظر روی تو را دید و حواسش پرت شد

بر زمین افتاد چون اشکی ز چشم آسمان

ناگهان این اتفاق افتاد : "زوجی فرد شد"

بعد هم تبعید و زندان ِ ابد شد در کویر

عین مجنون از پی لیلی بیابانگرد شد

کودک دل شیطنت کرده است یک دم در ازل

تا ابد از دامن پر مهر مادر طرد شد

 

قیصر امین پور

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۸۹ ، ۲۳:۱۵
شما مرا درخت صدا کنید

کوه گریه می‌کند: آبشار، آبشار! 

سنگ ناله می‌کند: رود، رود بی‌قرار

کوه گریه می‌کند: آبشار، آبشار!

آه سرد می‌کشد باد، باد داغدار

خاک می‌زند به سر، آسمان سوگوار

سرو از کمر خمید، لاله واژگون دمید

برگ و بار باغ ریخت، سبز سبز در بهار

ذره ذره آب شد، التهاب آفتاب

غرق پیچ ‌و تاب شد، جست‌وجوی جویبار

در لبش ترانه‌ آب، از گدازه‌های درد

در دلش غمی مذاب، صخره صخره کوهوار

از سلاله‌ی سحاب، از تبار آفتاب

آتش زبان او، ذوالفقار آب‌دار

باورم نمی‌شود! کی کسی شنیده ‌است

زیر خاک گم شوند، قله‌های استوار؟

بی‌تو گر دمی زنم، هر دمی هزار غم

روی شانه‌ی دلم، هر غمی هزار بار

هر چه شعر گل کنم،‌ گوشه‌ی جمال تو!

هر چه نثر بشکفم، پیش پای تو نثار!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۸۹ ، ۱۱:۱۲
شما مرا درخت صدا کنید

 ای عشق، ای ترنم نامت ترانه‌ها

معشوق آشنای همه‌ عاشقانه‌ها

ای معنی جمال به هر صورتی که هست

مضمون و محتوای تمام ترانه‌ها

با هر نسیم، دست تکان می‌دهد گلی

هر نامه‌ای ز نام تو دارد نشانه‌ها

هر کس زبان حال خودش را ترانه گفت:

گل با شکوفه، خوشه‌ی گندم به دانه‌ها

شبنم به شرم و صبح به لبخند و شب به راز

دریا به موج و موج به ریگ کرانه‌ها

باران قصیده‌ای است تر و تازه و روان

آتش ترانه‌ای به زبان زبانه‌ها

اما مرا زبان غزل‌خوانی تو نیست

شبنم چگونه دم زند از بی‌کرانه‌ها

کوچه به کوچه سر زده‌ام کو به کوی تو

چون حلقه در به در زده‌ام سر به خانه‌ها

یک لحظه از نگاه تو کافی است تا دلم

سودا کند دمی به همه جاودانه‌ها

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۸۹ ، ۱۱:۰۷
شما مرا درخت صدا کنید