پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

سکوت

يكشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۲۶ ق.ظ

سکوت عین سکوت است، بی همانند است

که پیشوند ندارد، بدون پسوند است

زبان رسمی اهل طریقت است سکوت 

سکوت حرف کمی نیست، عین سوگند است

زمین یخ زده را گرم می کند آرام

سکوت ، معجزه ی آفتاب تابنده است

سکوت پاسخ دندان شکن تری دارد

سکوت  مغلطه ها را جواب کوبنده است

سکوت ناله و نفرین، سکوت دشنام است

سکوت پند و نصیحت، سکوت لبخند است

سکوت کرد علی سالهای پی در پی

همان علی که در قلعه را ز جا کنده است...

حمیدرضابرقعی

+ ممنون از ط.........ن عزیر بابت ارسال این شعر ....انقدر شعر فوق العاده بود سکوت می کنم ...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۲۷
شما مرا درخت صدا کنید

سید حمیدرضا برقعی ((*tag_post_count*))

نظرات  (۴)

رسیدن به خیر باشه مومن

همینکه هستی خوبه

راستش تا اخر صفحه و خوندم اما سرسری

میام قووول

پاسخ:
سلام

زنده باشید... حتما باس بیاید سرسری که حساب نیس!

در حضور شمعدانی ها شقاوت آب خواهد شد .

 ....

دوستان من کجا هستند ؟

روزهاشان پرتقالی باد !

پر میکشم از پنجره ی خواب تو تا تو

 هر شب من و دیدار،در این پنجره با تو

 از خستگی روز همین خواب پر از راز

 کافیست مرا،ای همه خواسته ها تو

 دیشب من و تو بسته ی این خاک نبودیم

 من یکسره آتش،همه ذرات هوا تو

 پژواک خودم بودم و خود را نشنیدم

 ای هرچه صدا،هرچه صدا،هرچه صدا-تو

 آزادگی و شیفتگی مرز ندارد

 حتی شده ای از خودت آزاد و رها تو

 یا مرگ و یا شعبده بازان سیاست؟

 دیگر نه و هرگز نه،که یا مرگ که یا تو

 وقتی همه جا از غزل من سخنی هست

 یعنی همه جا-تو،همه جا-تو،همه جا-تو

 پاسخ بده ازاین همه مخلوق چرا من؟

 تا شرح دهم،از همه ی خلق چرا تو؟


روزی امروز من چند تا شعر بود 

گفتم با شما قسمتشون کنم

البته شاید هم خونده باشینشون

پاسخ:
سلام
ممنون ... نخوانده بودم ...قشنگ بود ... روزی ما هم شد.

بسیار به غیر او دلم شد نزدیک

تا از غم عشق او کمی دور افتاد

 بسیار به صخره‌ها سرش را دریا

کوبید بیفتد از سرش شور، افتاد؟

 من با غم او از خود او دوست‌ترم

او با غم من از خود من دور افتاد!

 با اینهمه راضی‌ست نشابوری که

از چنگ مغول به چنگ تیمور افتاد

سلام
ئه؟اینجا چه خبره؟
آره شعره واقعا قشنگه،منم خیلی باهاش ارتباط برقرار کردم
کاملش در وب سایت خود آقای برقعی (پرسه درخیال) هست
پاسخ:
سلام

چقدر قشنگ .... ادامه شعر میگم فوق العاده ... خیلی عالی بود .

ممنون که از منبعش خبر دادید ندیده بود...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">