پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

خوش بخت کلافی که سری داشته باشد...

سه شنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۱:۵۵ ق.ظ



باید که ز داغم خبری داشته باشد
هر مرد که با خود جگری داشته باشد

حالم چو دلیری‌ست که از بخت بد خویش
در لشکر دشمن پسری داشته باشد !
...
سخت است پیمبر شده باشی و ببینی
فرزند تو دین دگری داشته باشد !

آویخته از گردن من شاه‌کلیدی
این کاخ کهن بی که دری داشته باشد

سردرگمی‌ام داد گره در گره اندوه
خوش‌بخت کلافی که سری داشته باشد !

حسین جنتی

+حالم عجیب گرفته ست ...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۲/۱۰

نظرات  (۱۱)

نیستم در حدود حوصله ها، پس چه بهتر که مختصر بشوم....

پاسخ:

حرفهای قشنگ پشت سرم آرزوهای مادر و پدرم
آه خیلی از آن شکسته ترم که عصای غم پدر بشوم

تصویر زیبا بود

+ از قالب وبلاگ هست
سیاه که باشه ناخودآگاه دل ِ آدم میگیره

پاسخ:
سلام

ممنون ...
از قالب نیست... کاش از قالب بود یه قالب شاد و روشن و صورتی دخترانه می ذاشتم! حل بود دیگه ...
ولی الان خوبم فقط ار کوه برگشتم دارم از خستگی میمیرم!
cm man nis!

پاسخ:
تو رو خدا ببخشید اون شب دلم گرفته بود باز که شد ... نخواستم جوابی که به کامنت ها شما دادم عمومی مردم ببینن کپیش کردم برا خودم تا داشته باشمشون بعد حذفشون کردم ...

صلاح مملکت خویش خسروان دانند...
گفته بودم به گل علاقه ایی ندارم ولی بازم سپاس

پاسخ: ممنون.

اصلا یادم نبود... فقط از همین گل های [ گل ] خوشتون نمیاد؟
اینجوری چه؟

http://fupload.ir/images/jtdkwkyz673n5j19c64y.jpg

ااااا یادم نبود کپی کردن آدرس سخته این بار گذشت دیگه!

نه امروز کلا با گوشی نبودم اومده بودم کارهای شخصیمو انجام بدم نتم باز بودش کپی سخت نبود
راستش اینو دوس داشتم تا دیدم بهم لبخند داد بعد یه حس زندگی مخصوصا که در تراس بازه و دارم از هوای بارونی و بارون لذت میبرم
ممنون

پاسخ:
حدس زدم با گوشی بیایید مگه نه عکس با کیفبتش می ذاشتم.

http://fupload.ir/images/n7jpfq18crw9mfe556r3.jpg

http://fupload.ir/images/7kdt0yaca4zlkfpimet.jpg

خدا رو شکر...
تصمیم داری منو به گل ها علاقه مند کنی ها؟
اولیه هستش اون منظرش بیشتر جذبم کرد راستش گل هیچ جسی بهم نداد دومی هم.
ولی اون گل ظهر انصافا حتی تصمیم گرفتم پیادش کنم رو میز غذا خوری
+خوبه احوالات امشب؟

پاسخ:
آره! گل ها رو من فوق العاده دوست دارم...

+حال همه ما خوب است...

امروز 7 صبح رفتم کوه تا 3 بعد از ظهر بدون استراحت... الان فقط پام درد می کنه!!!
ولی یه تیکه از بهشت که میگن پیدا کردیم ....
بهشت؟؟؟ کجا یعنی؟ من کوهو دوس دارم ولی دیدنشو از پایین ترجیح میدم. پاهاتو بذار داخل اب گرم

پاسخ:
نه بهشت نبود! ولی خیلی قشنگ بود فکر کردیم بهشته! سر سبز سر سبز بود و خنک خنک بوی نم باران و صدای پرنده و پرواز شاهین و کبک و ... زاگرس با شکوه ارتفاعات پرآو ...

کوه در شب چه شکوهی دارد
خرم آن جلگه که کوهی دارد

کوه گر روشن و گر تاریک است
تا بخواهی به خدا نزدیک است

سرزمین منم امروز از ظهر بارید
الانم خودم باریدنم گرفته

پاسخ:
نبار ، بعدن که این حس این لحظه از بین بره نگاه کنی می بینی هیچی ارزش قرمز شدن چشم های خوشگلی که خدا هدیه داده رو نداره ...

پنجره اون نزدیکی ها هست باز کن هوایی بخور

گرچه میدانم :
زخم ها بسیار اما نوشداروها کم است
دل که می گیرد تمام سِحر و جادوها کم است
تا که هستیم قدره همو بدونیم که فردا جز حسرت چیزی نصیبمون نمیشه!

پاسخ:
واقعا
خب خب که از کوه برگشتین
پس حالا باید کیف دنیا رو کنین که

پاسخ:
جای همه دوستان خالی بینهایت زیبا بود ....

بالای قله کوه یه دشت سرسبز و وسیع بود که خیره کننده بود...

جالب اینجا بود که این کوه انقدر شلوغ بود که آدم تعجب می کرد این همه آدم اینجا چکار می کنن! ولی با این وضع باز هم انقد وسیع بود توی بزرگی کوه گم بودن!

ولی کیفش فقط تا پایین آمدن توی جوونمون بود و الان فقط تصویری ازش...
میان ماندن و نماندن....


فاصله تنها یک حرف ساده بود...


از قول من...


به باران بی امان بگو...


دل اگر دل باشد...


آب ...


از آسیاب علاقه اش نمی افتد ...

سید علی صالحی

پاسخ:
کاری به کارِ شما ندارم
تکلیف این شبِ اصلا از ستاره خسته
که روشن است.
من با خودم
به همین شکل ساده از چیزی که زندگی‌ست
سخن می‌گویم.
شما هم می‌شناسیدشان
همین بعضی‌هایِ بی‌حوصله
بعضی‌های نابَلَد ...!
بی‌خود و بی‌جهت
خیال می‌کنند
درگاهِ این خانه تا اَبَد
رویِ همین لنگه‌ی در به در می‌چرخد.
آیا خاموشی باد
واقعا از ترسِ وزیدن است؟
دردا ... در این دیار
شکایتِ کدام درنده
به درنده‌ی دیگری باید؟

سید علی صالحی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">