پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حسین جنتی» ثبت شده است



باید که ز داغم خبری داشته باشد
هر مرد که با خود جگری داشته باشد

حالم چو دلیری‌ست که از بخت بد خویش
در لشکر دشمن پسری داشته باشد !
...
سخت است پیمبر شده باشی و ببینی
فرزند تو دین دگری داشته باشد !

آویخته از گردن من شاه‌کلیدی
این کاخ کهن بی که دری داشته باشد

سردرگمی‌ام داد گره در گره اندوه
خوش‌بخت کلافی که سری داشته باشد !

حسین جنتی

+حالم عجیب گرفته ست ...

۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۱:۵۵
شما مرا درخت صدا کنید