پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

شاهان همه مسکین او ، خوبان قراضه چین او

چهارشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۱، ۰۹:۲۲ ق.ظ


دیوان شمس- مولوی:


ای عاشقان ای عاشقان آن کس که بیند روی او

شوریده گردد عقل او ، آشفته گردد خوی او


معشوق را جویان شود ، دکان او ویران شود

بر رو و سر پویان شود  ، چون آب اندر جوی او


در عشق چون مجنون شود ، سرگشته چون گردون شود

آن کو چنین رنجور شد ، نایافت شد داروی او


 شاهان همه مسکین او ، خوبان قراضه چین او

شیران زده دم بر زمین ، پیش سگان کوی او


 او هست از صورت بری ، کارش همه صورتگری

ای دل ز صورت نگذری ، زیرا نه‌ای یک توی او


این عشق شد مهمان من ، زخمی بزد بر جان من

صد رحمت و صد آفرین ، بر دست و بر بازوی او


 من دست و پا انداختم ، وز جست و جو پرداختم

ای مرده جست و جوی من ، در پیش جست و جوی او


من چند گفتم های دل ، خاموش از این سودای دل

سودش ندارد های من ، چون بشنود دل هوی او

 

و حضرت حافظ گوید :

در نظربازی ما بی‌خبران حیرانند

من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند


عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی

عشق داند که در این دایره سرگردانند


جلوه گاه رخ او دیده من تنها نیست

ماه و خورشید همین آینه می‌گردانند


عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدا

ما همه بنده و این قوم خداوندانند

.

.

. 


و در غزلی دیگری می فرمایند:


دلا بسوز که سوز تو کارها بکند

نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند


عتاب یار پری چهره ، عاشقانه بکش

که یک کرشمه تلافی صد جفا بکند


ز ملک تا ملکوتش حجاب بردارند

هر آن که خدمت جام جهان نما بکند


طبیب عشق مسیحادم است و مشفق لیک

چو درد در تو نبیند که را دوا بکند


تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار

که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند


ز بخت خفته ملولم بود که بیداری 

به وقت فاتحه صبح یک دعا بکند


بسوخت حافظ و بویی به زلف یار نبرد

مگر دلالت این دولتش صبا بکند


حالا هرکه گفت این سه تا غزل چه ربطی به هم دارن !

آره ربطش در بیت های زرد رنگ است که در آهنگ زیر کنار هم خوانده شده است!

خواننده را شاید حدس بزنید استاد شجریانیا ناظری باشد ولی نیست محسن چاووشی است که این بار از مولانا خوانده و حافظ خوانی اش هم آوازیست با صدای حجت اشرف زاده است البته شاید هم بروز باشید و آلبوم های جدید گوش بدید و درست حدس بزنید!


پ.ن : 

غزل مولانا بیشتر از اینها بود و این فقط چند بیتش است...و همچنین غزل بعدی هم...  

هدف اصلی از این پست خواندش این غزلیات خوش معنی بود و آهنگ فقط بهانه دستمان داد...

نظرات  (۱۸)

۱۷ اسفند ۹۱ ، ۱۰:۳۵ اعظم - هرشب تنهایی
سلام
خوبین؟
اشعار مولاناو حافظ رو خیلی دوست دارم


گر به موی سری بر تن حافظ باشد/همچو زلفت همه را در قدمت اندازم

این دلا بسوز که سوز تو کار ها بکند منو این شکلی میکنه تقریبن:
نمیدونم چرا!

سلام
ممنونم از حضورتون
از مولانا زیاد شعر نخوندم
اما زیبا بود
البته ادامه مطلب رو نخوندم

شبتوت بخیر

ازین بیت خوشم اومد

ز بخت خفته ملولم بود که بیداری
به وقت فاتحه صبح یک دعا بکند

ساعت 1 بیای وب گروهی ... منتظرتیم

پاسخ:
متاسفانه ساعت 1 وقت نشد بیام عذر...
سلام
چرا من اصلن نمی تونم آهنگایی که می ذارید رو بشنوم؟!

درخت!
ریشه های ما به آب
شاخه های ما به آفتاب می رسد...؟

پاسخ:
ممنون قشنگ گفتید سپاس از آمدنتان.
من هم نمیتونم آهنگ گوش کنم
میشه فایلش رو
یا آدرس دانلودش رو

کلا انتخابهات جالبه
متنوع
تاپ
عجیبی درخت جان

سلام
آره آقای درخت...راضی باشید بنده از جناب امیر خان هاتف پرسیدم ... ...
برای همین گفتم دکتر کزازی...

وقتی گاهی اوقات که خیلی خیلی کم هم هست در شبکه های ملی ایشون رو میبینیم با اینکه بخش زیادی از حرفاشون رو نمیتونیم به خاطر غریبگی ذهن ما با زبان مادریمون بفهمیم اما واقعا همگی دوس داریم گوش بدیم بسکه جذاب و زیبا صحبت میکنن
انشالله تن ایشون و شما همیشه سالم باشه

عاشق مولوی...
دلم هوای قونیه کرد

۲۲ اسفند ۹۱ ، ۱۷:۲۸ اعظم - هرشب تنهایی
سلام
پست بالایی از این پست هاست
که فقط آدم خودش میفهمه

دلتنگی را بگو
من قوی تر از آنم که تو مرا به زانو در آوری
بگو خدا همین نزدیکی هاست
پشت پرچین دلتنگی
چند قطره اشک
که ببارم
اوهم می آید

دلا .... سوز تو کار هـــــــــا بکند .....

پست بالا رمز داره


سلام آقای درخت... درسته به یادمون نیستید اما به یادتیم

و من الان نمیدونم چرا همه ش دارم این مصرع دلا بسوز...رو میشنوم!قشنگه ولی...

پاسخ:
آره دیدین اون قسمت دلا بسوزش..... چقد تو چشم ه...
سلام
جالبه
فکر نکنم قبل از این با این سبک موسیقی همچن اشعاری شنیده باشم

تو باش و تنهایی ات،

من و یک پاکت خالی

ای کاش ذخیره می کردم

چند کام از تو را

برای روز مبادا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پیش ما بیا
۲۶ اسفند ۹۱ ، ۱۸:۱۵ اعظم - هرشب تنهایی
سلام
نظرات رو که بستین هیچ
پست رو هم رمز دارش کردین

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">