پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حافظ» ثبت شده است

هر که شد محرم دل در حرم یار بماند

وان که این کار ندانست در انکار بماند


اگر از پرده برون شد دل من عیب مکن

شکر ایزد که نه در پرده پندار بماند


صوفیان واستدند از گرو می همه رخت

دلق ما بود که در خانه خمار بماند


محتسب شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد

قصه ماست که در هر سر بازار بماند


هر می لعل کز آن دست بلورین ستدیم

آب حسرت شد و در چشم گهربار بماند


جز دل من کز ازل تا به ابد عاشق رفت

جاودان کس نشنیدیم که در کار بماند


گشت بیمار که چون چشم تو گردد نرگس

شیوه تو نشدش حاصل و بیمار بماند


از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر

یادگاری که در این گنبد دوار بماند


داشتم دلقی و صد عیب مرا می‌پوشید

خرقه رهن می و مطرب شد و زنار بماند


بر جمال تو چنان صورت چین حیران شد

که حدیثش همه جا در در و دیوار بماند


به تماشاگه زلفش دل حافظ روزی

شد که بازآید و جاوید گرفتار بماند

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۲ ، ۰۰:۲۱
شما مرا درخت صدا کنید

خرم آن روز کز این منزل ویران بروم

راحت جان طلبم و از پی جانان بروم

گر چه دانم که به جایی نبرد راه غریب

من به بوی سر آن زلف پریشان بروم

دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت

رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم

چون صبا با تن بیمار و دل بی‌طاقت

به هواداری آن سرو خرامان بروم

در ره او چو قلم گر به سرم باید رفت

با دل زخم کش و دیده گریان بروم

نذر کردم گر از این غم به درآیم روزی

تا در میکده شادان و غزل خوان بروم

به هواداری او ذره صفت رقص کنان

تا لب چشمه خورشید درخشان بروم

تازیان را غم احوال گران باران نیست

پارسایان مددی تا خوش و آسان بروم

ور چو حافظ ز بیابان نبرم ره بیرون

همره کوکبه آصف دوران بروم

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۲ ، ۲۳:۴۸
شما مرا درخت صدا کنید
همه مردم اول فروردین فال حافظ میگیرن من ششم فروردین خب معلوم چی میاد دیگه...

خانه
حافظ
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۰۹
دیر است که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد
صد نامه فرستادم و آن شاه سواران
پیکی ندوانید و سلامی نفرستاد
سوی من وحشی صفت عقل رمیده
آهوروشی کبک خرامی نفرستاد
دانست که خواهد شدنم مرغ دل از دست
و از آن خط چون سلسله دامی نفرستاد
فریاد که آن ساقی شکرلب سرمست
دانست که مخمورم و جامی نفرستاد
چندان که زدم لاف کرامات و مقامات
هیچم خبر از هیچ مقامی نفرستاد
حافظ به ادب باش که واخواست نباشد
گر شاه پیامی به غلامی نفرستاد

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۲ ، ۲۰:۱۱
شما مرا درخت صدا کنید

ای عاشقان ای عاشقان آن کس که بیند روی او

شوریده گردد عقل او ، آشفته گردد خوی او

 

معشوق را جویان شود ، دکان او ویران شود

بر رو و سر پویان شود  ، چون آب اندر جوی او

 

شاهان همه مسکین او ، خوبان قراضه چین او

شیران زده دم بر زمین ، پیش سگان کوی او

 

این عشق شد مهمان من ، زخمی بزد بر جان من

صد رحمت و صد آفرین ، بر دست و بر بازوی او

 


دلا بسوز که سوز تو کارها بکند

نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند

جلوه گاه رخ او دیده من تنها نیست                                       ماه و خورشید همین آینه می‌گردانند

۱۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۱ ، ۰۹:۲۲
شما مرا درخت صدا کنید

استاد رشید کاکاوند است و فال حافظ گرفتن ... 

...

ببین با فالی از حافظ،چه غوغایی شده اینجا

همین جا گوشه ی مجلس ، یه کنعانی پر از درده / به من گفتن که گمگشتت ، همین روزاس که برگرده / یکی دیگه همش میگه که از دنیا دلش خونه / تمام سفره ی قلبش پر از برف زمستونه 

' یکی دیگه حواسش نیست ، بدون نیته فالش '

-  ولی انگار راضی شد ، که انقد خوب شده حالش -


خوش است خلوت، اگر یارْ یار من باشد

نه من بسوزم و او شمع انجمن باشد!


من آن نگین سلیمان به هیچ نستانم

که گاه‌گاه بر او دست اَهرمن باشد


روا مدار خدایا! که در حریم وصال

رقیب مَحرم و حِرمان نصیب من باشد


هُمای گو: «مفکن سایه‌ی شرف هرگز

در آن دیار که طوطی کم از زَغَن باشد»


بیان شوق چه حاجت؟ که سوز آتش دل

توان شناخت ز سوزی که در سُخن باشد


هوای کوی تو از سر نمی‌رود؛ آری

غریب را دلِ سرگشته با وطن باشد


به سان سوسن اگر ده زبان شود حافظ

چو غنچه پیش تواَش مُهر بر دهن باشد


چون ندیدن این فال حافظ و این قسمت رادیو 7 موجب بر فنا رفتن نیم عمر! شعر دوستان گرام است براتون صدای ضبط شده ش رو آپلود می کنم گرچه شنیدن کی بود مانند دیدن!


۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۱ ، ۰۱:۲۱
شما مرا درخت صدا کنید