به نام خدا خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟
برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی
۴۰ مطلب با کلمهی کلیدی «امام زمان عج» ثبت شده است
آقا جان چند سوال داشتم آقا جان مومن نیستم قبول ،شیعه هم نیستم؟ اصلا شیعه هم نباشم ، محب نیستم ؟ نه ...؟!
محب هم نباشم ، اصلا تو بگو مسلم هم نباشم اصلا تو بگو من پست پست پست قبول قبول قبول اما ...
اما ... آقا جان بخواهی نخواهی در زمان امامتت زندگی می کنم ... می کنم یا نه ...
چطور دلت می آید ... ولم کنی داد میزنم هوار میزنم آنطور که گوش فلک را کر کند می گویم من در سال های امامت این آفتاب بودم ....اصلا توی سر خودم میزنم ..... مگر می شود زیر باران بود و خیس نشد ... میدانم چتر ها ... من از همان روز اول از چتر بدم می آید بگیر بنداز دور این چتر ها را بر ما بباران تا خیس خیس خیس شویم ...
دیوانه ایم میدانم بیچاره ایم می دانم ، آقا جان بی ادبیم می دانم خب چکار کنیم به خدا ادب نشانمان ندادند گاهی هم اگر ندایی از دور صدامان می زند انقدر انگشتها در گوشمان کرده اند که نمی شنویم آقا خودت مگر به خدا مگر خودت آدممان کنی به خدا نمی شود تو نباشی ...
تو فقط بیا اصلا ... قبول بیا مرا بزن مجازات کن ، نبخش ، اصلا ... تو فقط بیا ...