پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «افشین یداللهی» ثبت شده است

این حرفها برای کسی نان نمیشود

بیمار سرنوشت که درمان نمیشود

این پازل کثیف که گفتند زندگیست،

صد قرن هم که بگذرد آسان نمیشود

آخر خدای خوب، بگو پس چرا؟ چرا؟

این چرخ پیر ساحره ویران نمیشود؟

من ،عین اعتراض، تو هم عین عدل باش!

این رسم عدل نیست، به قرآن نمیشود!

یک سیب چیده ایم، مگر ما چه کرده ایم؟

یک ناخنک به سیب که طغیان نمیشود!

ما میهمان باغ بهشت تو بوده ایم

این رسم احترام به مهمان نمیشود!

دستی که بوی سیب گرفته، قلم بکن!

هرچند اشتباه که جبران نمیشود

هرچند من بگویم و هرچند بشنوی،

هذیان من برای کسی نان نمیشود... 


افشین یداللهی

+

این رو از روی عصبانیت نوشتم بعد از آرامش احتمالا پاک خواهد شد....

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۹۲ ، ۱۶:۵۱
شما مرا درخت صدا کنید

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۱ ، ۱۹:۰۴
شما مرا درخت صدا کنید
گاهی مسیر جاده به بن بست می رود      
گاهی تمام حادثه از دست می رود

گاهی همان کسی که دم از عقل میزند     
 در راه هوشیاری خود مست می رود

گاهی غریبه ای که به سختی به دل نشست    
وقتی که قلب خون شده بشکست میرود

اول اگرچه با سخن از عشق آمده              
آخر خلاف آنچه که گفته است می رود

گاهی کسی نشسته که غوغا به پا کند     
وقتی غبار معرکه بنشست می رود

اینجا یکی برای خودش حکم می دهد        
آن دیگری همیشه به پیوست می رود

وای از غرور تازه به دوران رسیده ای           
وقتی میان طایفه ای پست می رود

هرجند مضحک است و پر از خنده های تلخ  
بر ما هرآنچه لایقمان هست می رود

این لحظه ها که قیمت قد کمان ماست    
تیریست بی نشانه که از شصت می رود

بیراهه ها به مقصد خود ساده می رسند    
اما مسیر جاده به بن بست می رود

افشین یداللهی
۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۰ ، ۲۱:۴۳
شما مرا درخت صدا کنید