پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

بر بساطی که بساطی نیست

دوشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۴:۰۲ ق.ظ

57759i5r3xh157bxdv.jpg

خشک آمد کشتگاه من

در جوار کشت همسایه.

گرچه می گویند: "می گریند روی ساحل نزدیک

سوگواران در میان سوگواران. "

قاصد روزان ابری، داروگ ! کی می رسد باران؟

 بر بساطی که بساطی نیست

در درون کومه ی تاریک من  که ذره ای با آن نشاطی نیست

و جدار دنده های نی به دیوار اتاقم  دارد از خشکیش می ترکد

-چون دل یاران که در هجران یاران-

قاصد روزان ابری ، داروگ ! کی می رسد باران؟

نظرات  (۱۴)

می گفتند؛

ماهی ِ قرمز

علاج ِ "زردی" است.

نمی دانستند

اثر ِ رنگ ِ زرد ِ یک تکه پارچه،

درد ِ بی درمان می شود...

پاسخ:
ممنون آوا به پیاده رو خوش آمدید...
چقدر شعر نوشتیم برای باران
غافل از آن دل دیوانه که بارانی بود...

پاسخ:
...
پر از تنهاییم ای کاش بودی
که داره زندگیم از دست میره

یه آهنگی گذاشتم که می دونم
اگه گوشش کنی گریه ت میگیره

صدام از گریه ی دیشب گرفته
چه بارونی... چه احساسی... چه حالی...

با اشکام باز مهمونی گرفتم
همه چی هست فقط جای تو خالی
معنی یک خطش نفهمیدم چیه!
ولی شعر بالایی. خیلی دلنشین بود
هردو پوستر هم زیباست
مانا باشید


پاسخ:
سلام

ممنون زنده باشید....

جدی؟

قاصد روزان ابری ، داروگ ! کی می رسد باران؟

توی سایت نیما اینونوشته بود...

کشتزار من، در کنار کشتزار همسایه، خشک شد. با وجود آن که می گویند ساکنان آنجا غم و درد بی شماری دارند؛ ای پیام رسان روزهای ابری، داروگ ! کی باران خواهد بارید؟ بر این کلبه بی نور و بی نشاط من که اجزای سازنده اش در حال شکستن و فرو ریختن است، همانند دل دوستانی که از دوری و جدایی دق مرگ شده اند، ای پیام رسان روزهای ابری، داروگ! کی باران خواهد بارید؟

بعد نکته های اجتماعی سیاسی شعر بررسی کرده که قشنکه وقت و حوصله داشتید بخوانیدش...

http://www.nimayushij.com/modules.php?name=News&file=print&sid=10

مرسی
۱۰ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۰:۱۹ گذری عاشقانه
خوشبخت کلافی که سری داشته باشد ...

آدم با همه ی وجود درکش می کنه.

پاسخ:
مانده از دار و ندارم سرِِ بر دیواری
چه سری ، بر سر دیوار خرابی خاری

نه درختی که بر آن لانه کند گنجشکی
نه کلوخی که به رویش بنشیند ساری

نه نگاهی به نمی بینمِِ شاید دوری
نه طنابی به نمی دانمِِ شاید داری

درِ تنهایی متروک مرا باز نکرد
عنکبوتی که برایم بنوازد تاری

سرد و سنگین و سبک بی سر و سامان و سیاه
می کشم بر سر دوشم نه سری سرباری

مثل سی ثانیه ی اول حلق آویزی ست
همه ی عمر قشنگم که تو می پنداری

از خدایم طلب خانه تکانی کردم
ناگهان زلزله ای آمد و ماند آواری

پشت چشمک زن هفتاد و دو راهی مُردم
پیش سردرگمی ام سبز نشد دیواری

مثل یک تکه یخ از روی دلت می گذرند
روزهایی که خدا با تو ندارد کاری

زندگی نامه ی من را همه از بر شده اند
روز دیوانه ی شب گرد سحر بیداری

حسن دلبری

این شعر برای یه پست جداگانه کنار گذاشته بودم ...
خاطرات دبیرستانم برایم زنده شد
دبیری که معلمان بود آدم متفاوتی با بقیه دبیران بود
از بودا و اوشو و کلا این جور اشخاص زیاد حرف میزد منم سرم درد میکرد واسه بحث کردن
هیییی یادش به خیر

پاسخ:
بخیر...
سلام
پوسترهاتون خیلی جالب شدن
انتخاب فونتش خصوصا قشنگه خیلی...

پاسخ:
سلام

ممنون .

دارم دنبال فونت های قشنگ می گردم در این حد یا بهتر...



پاسخ:
[پنج تا گل]
این شعرها ، هنوز هم زیبا هستند

و هنوز هم

راوی دردناک حال این روزهایم...

اما...نهایت زیبایی ،

تنها در همین درد است!...نه؟

پاسخ:

اولین قلم
حرف حرف درد را
در دلم نوشته است
دست سرنوشت
خون درد را
با گلم سرشته است
پس چگونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم؟
درد
رنگ و بوی غنچه ی دل است
پس چگونه من
رنگ و بوی غنچه را ز برگهای تو به توی آن جدا کنم؟

دفتر مرا
دست درد می زند ورق
شعر تازه ی مرا
درد گفته است
درد هم شنفته است
پس در این میانه من
از چه حرف می زنم؟

درد، حرف نیست
درد، نام دیگر من است
من چگونه خویش را صدا کنم ؟

سلام
۱۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۰:۲۳ گذری عاشقانه
چیزی را جستجو کردن
همیشه یافتن چیز دیگری است

پس برای یافتن چیزی

باید به جستجوی آنچه نیست، بروی.



پرنده ای را جستجو کردن، گل سرخی را یافتن،

عشق را جستجو کردن، تبعید را یافتن،

هیچ را جستجو کردن، انسان را شناختن،

به عقب رفتن برای پیشروی کردن.



رازِ راه نه در فرعی‌هایش،

نه آغازِ مشکوک

و پایانِ تردیدآمیزش،

که در طنز گزنده‌ی

دو طرفه‌هایش است.



همیشه می‌رسی

ولی به جایی دیگر



همه چیز می گذرد

اما در دیگر سو.


/ روبرتو خواروز /


پاسخ:
سلام

این آقای روبرتو نمیدونم چی چی! راس گفته پس چرا من هیچی پیدا نمی کنم ...

یاد قصه ملا افتادم که میگن یه چیزی توی زیر زمین تاریک گم کرده بود توی حیاط جلو نور خورشید دنبالش می گشت گفتن چرا اینجا می گردی گفت آخه جایی که گم کردم تاریکیه... همینه...


مادرم !
نام و یاد شیرین تو مرا بر بام خاطرات می کشاند .
در جنوبی ترین نقطه ی دلم تو را همیشه می بینم که در هیأت یک ستاره برایم دست تکان می دهی ... و من بزرگ می شوم ، قد می کشم ، از ابرها می گذرم ...
ماه به من لبخند می زند و بال می گیرم ، ستاره ها پروانه می شوند و به دور سرم می رقصند ...
و من از همان اول می دانستم که با تو بودن یعنی تاج سر داشتن ، بزرگ شدن ، به اوج رسیدن ...
و در صدای آفرینش جاری شدن !
یعنی در سایه سار عشق آرمیدن ...
مهربان ترینم روزت مبارک !

پاسخ:
روز مادر بر همه مادر ا مبارک....

دایه ای روله ناسازگاره هنوزیش بازیچه روزگاره هرکسی هات پا ناده ور پام دستم بگر تا نکفم دایه در خوشبختی وه روم بسته ست دایه روله ت وی دنیا خسته ست لای لای بخون تا بخفم دستم بگر تا نکفم...
...

پاسخ:
سلام

ممنون...و سپاس... ببخشید کامنت هاتون برداشتم پاکشون نکردم از نمایش عموم برداشتم ولی دارمشون...
کاش بارانی ببارد قلبها را تر کند
بگذرد از هفت بند ما صدا را تر کند

قطره قطره رقص گیرد روی چتر لحظه ها
رشته رشته مویرگهای هوا را تر کند

بشکند در هم طلسم کهنه ی این باغ را
شاخه های خشک بی بار دعا را تر کند

مثل طوفان بزرگ نوح در صبحی شگفت
سرزمین سینه ها تا نا کجا را تر کند

چترها تان را ببندید ای به ساحل مانده ها
شاید این باران که می بارد شما را تر کند

پاسخ:
سلام

واقعا ممنون از نوشتن این شعر چون من خیلی وقت بود اینو نخوانده بود...
عاشق این شعر نیمام
عالیه

پاسخ:
ما نیز خیلی باهاش حال کردیم....

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">