آقا خودتان که سالمید ان شاءالله...
پنجشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۱، ۰۳:۰۵ ق.ظ
گاه چیزی می خوانی می گیرد میخوانی و هر چه که در سر داشتی می پرد هرچه می خواستی بگویی نمی گویی
الان وبلاگ - قاب شیشه ای - همیشه خوب دوستمان که این روزها عاشورایی شده را خواندم اینجور شد اینجا مینویسم که بماند یادگاری نذر باب الحوائج علی اصغر
با اجازه ی باز نشر نگرفته از م.ه .
تنها تو بودی که خوب فهمیدی،
استخوانی که در گلوی علی بود سه شعبه داشت!
شش ماه علی بودن را طاقت آوردی...
خون تو جاذبهء زمین را بی اعتبار کرد
حالا پدرت یک قدم می رود... بر می گردد
می رود... بر می گردد
می رود...
با غلاف شمشیر برایت از خاک گهواره ای بسازد
تا دیگر صدای سم اسب های وحشی از خواب بیدارت نکند
رباب می رسد از راه
با نگاه
بایک جملهء کوتاه
آقا خودتان که سالمید ان شاءالله...
"سید حمید برقعی"
مهم این است که تمام بدن آدم به ناگهان یخ می زند...
مرا که بسیار منقلب کرد...
حال و هوای وبتون حسابی محرمی شده..
مانا باشی دوست...