پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

آقا خودتان که سالمید ان شاءالله...

پنجشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۱، ۰۳:۰۵ ق.ظ

گاه چیزی می خوانی می گیرد میخوانی و هر چه که در سر داشتی می پرد هرچه می خواستی بگویی نمی گویی 

الان وبلاگ - قاب شیشه ای - همیشه خوب دوستمان که این روزها عاشورایی شده را خواندم اینجور شد اینجا مینویسم که بماند یادگاری نذر باب الحوائج علی اصغر 

با اجازه ی باز نشر نگرفته از م.ه .

 

تنها تو بودی که خوب فهمیدی،

 استخوانی که در گلوی علی بود سه شعبه داشت!

 شش ماه علی بودن را طاقت آوردی...

 خون تو جاذبهء زمین را بی اعتبار کرد

حالا پدرت یک قدم می رود... بر می گردد

              می رود... بر می گردد

                                          می رود...

با غلاف شمشیر برایت از خاک گهواره ای بسازد

تا دیگر صدای سم اسب های وحشی از خواب بیدارت نکند

 رباب می رسد از راه

 با نگاه

 بایک جملهء کوتاه

 آقا خودتان که سالمید ان شاءالله...

"سید حمید برقعی"

نظرات  (۱)

از هر جا که عاریت گرفتید مهم نیست!!

مهم این است که تمام بدن آدم به ناگهان یخ می زند...

مرا که بسیار منقلب کرد...

حال و هوای وبتون حسابی محرمی شده..


مانا باشی دوست...

پاسخ:
یا مقلب القلوب ....

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">