پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

تصویری بدون شرح!

سه شنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۱، ۰۶:۰۰ ب.ظ

کنار دست سایه های خسته پیر می شویم

و کودکانه دلخوشیم از اینکه سیر می شویم

pjrs9ktkkka4ryeawzc.jpg

امیر ساکی

نظرات  (۳)

سلامممممممممم وب جالبی داری مطالب قشنگی هم داره خوشحال میشم اگه به منم سر بزنی
هم عکس قشنگ بووود هم شعر

ممنون

راستی پروفایلتون رو هم فعال کنین



عجب شعر غم انگیزی و دلتنگ کننده ای حتی... :|

پاسخ:
بله غم انگیز است ... تلخ است... آخه حقیقت تلخ است....

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">