پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

تیر برق

چهارشنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۱، ۰۷:۲۹ ب.ظ

تیر برقی چوبیم در انتهای روستا


تیر برقی «چوبیم» در انتهای روستا

بی فروغم کرده سنگ بچه های روستا


ریشه ام جامانده در باغی که صدها سرو داشت

کوچ کردم از وطن، تنها برای روستا


آمدم خوش خط شود تکلیف شبها،آمدم

نور یک فانوس باشم پیش پای روستا


یاد دارم در زمین وقتی مرا می کاشتند

پیکرم را بوسه می زد کدخدای روستا


حال اما خود شنیدم از کلاغی روی سیم

قدر یک ارزن نمی ارزم برای روستا


کاش یک تابوت بودم کاش آن نجار پیر 

راهیم می کرد قبرستان به جای روستا


قحطی هیزم اهالی را به فکر انداخته است

بد نگاهم می کند دیزی سرای روستا


من که خواهم سوخت حرفی نیست اما کدخدا

تیر سیمانی نخواهد شد عصای روستا


دفتر پیشآمد - کاظم بهمنی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۶/۱۵

نظرات  (۱)

من که خواهم سوخت حرفی نیست اما کدخدا
تیر سیمانی نخواهد شد عصای روستا

پاسخ:
ممنون که هستید.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">