پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

از نخستین نگاه نخستین سحرگاه عالم

شنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۱، ۱۰:۰۶ ب.ظ

از نخستین نگاه نخستین سحرگاه عالم

در نگاه هراسیده هرچه حوا و آدم


از میان همه دیدنی ها و نادیدنی ها

آنچه گفتند و دیدند از شادی و غم


چشم تو خوش ترین رویداد جهان است

لحظه چشم هم چشمی عاشقان است

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۱/۲۶
شما مرا درخت صدا کنید

علی محمد مودب ((*tag_post_count*))

نظرات  (۲)

دل چسب بود. انتخاب اشعارتون واقعن خوبه. اغلب چیزاییه که نشنیدم. البته این از کمبود مطالعات شعری منم هستا!(کلن من آدم انتقاد پذیری هستم حتا از خودم!)

کوه با نخستین سنگ ها آغاز میشود
و انسان با نخستین درد
و من با نخستین نگاه تو آغاز شدم
...............................................شاملو

عالیه.
...............................................خودم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">