پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

تو یوسفی و مجازات یوسفی این است

سه شنبه, ۷ تیر ۱۳۹۰، ۰۱:۳۸ ب.ظ
کاظمین 

هنوز اسیر سکوت تو اند زندان‌ها

و پایبند نگاهت دل نگهبان‌ها


 تو مثل یک نفس تازه حبس می‌گشتی

تویی که در نفست گم شدند طوفان‌ها


 چه خلوت خوشی... آرام زیر لب گفتی

و سجده کردی، جای تمام انسان‌ها


 نشد طلوع کنی تا تو را طواف کنند

تقیه کار شدند آفتابگردان‌ها


 تو یوسفی و مجازات یوسفی این است

چنبن دهند گواهی تمام قرآن‌ها


این شعر زیبا از محمد مهدی سیار در رسای باب الحوائج امام موسی کاظم علیه السلام در مجموعه غزل ایشان به نام حق السکوت به چاپ رسیده است.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۰۴/۰۷
شما مرا درخت صدا کنید

امام موسی کاظم ع ((*tag_post_count*))

نظرات  (۴)

۰۸ تیر ۹۰ ، ۰۰:۴۳ نگاه نگران
سلام.

مثل همیشه زیبا و زیبا.


حتی اگر این ف ا ص ل ه را بر دارم ...

به روزم
سلام
تقیه کار شدند آفتابگردان ها.................
هم این شعر هم اونی که در وب نوشتید جالب بود
سلام
در مکتب مهر،آن معنی عشق چه بود ؟

زین موج ِغم عشق، زدل شکست شدم
منتظر نگاه عمیق شما هستم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">