پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

هرجا غزل به قافیه یار می‌رسد

پنجشنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۰، ۰۷:۳۳ ب.ظ
هرجا غزل به قافیه یار می‌رسد
ای دل حکایت تو به تکرار می‌رسد

یک‌روز صبح زود تو از خواب می‌پری
چشمت به او می‌افتد و پر در می آوری

او کیست؟ تازه قصه‌ی ما می‌شود شروع
بود و یکی نبود خدا می‌شود شروع

ناگه به خود می‌آیی و درمانده می‌شوی
دل‌خسته از بهشت خدا رانده می‌شوی

طوفان شروع می‌شود و ماجرا تویی
کشتی به آب می‌زند و ناخدا تویی

از شهر می‌گریزی و تنها، تبر به دست
حتی بت بزرگ دلت را شکسته است

یک‌روز دیگر از تو نجابت، نگاه از او
زل می زنی به چشم زلیخا و آه از او

این قصه در ادامه به دریا رسیده است
یعنی عصا دوباره به موسی رسیده است

دل پادشاه گشت و سلیمان ماجراست
بلقیس پس کجاست که پایان ماجراست

ای روزگار! قافیه تنگ است و باز من
من یونسم دهان نهنگ است و باز من

وقتی خریده‌اند به سیبی تو را مرنج
نفروختند اگر به صلیبی تو را مرنج

یک‌روز صبح زود تو از خواب می‌پری
چشمت به او می‌افتد و پر در می‌آوری

او کیست تازه قصه‌ی ما می‌شود شروع
بود و یکی نبود خدا می‌شود شروع

من منتظر نشسته که ناگاه می‌رسی
یک‌روز صبح زود تو از راه می‌رسی

(مهدی جهاندار)

نظرات  (۶)

سلام.
ممنون از نظر لطف شما.
شعری که فرستادید، خیلی قشنگ بود. ولی متاسفانه منم نمیدونم شاعرش کیه.
هرکی هست دستش درد نکنه. خیلی روان و زیبا سروده.
۲۰ خرداد ۹۰ ، ۰۱:۳۰ سعیدحریر ی اصل
(سیزده رجب میلادامام علی بن ابیطالب برتمامی شیعیانش گرامی باد)
سلام.مطالب وبلاگتان هم بامعنی هم زیباست.ازخواندن آن استفاده بردم .
لطفا شماهم به وبلاگ من آمده اظهارنظربفرماید .شاید این سرآغاز یک دوستی
باشد .که درادامه مسیرمعرفت وآگاهی طی طریق رابرهردوماآسانترگرداند.
انشاءالله http://www.saeidharirisal.blogta.com
ما با تو که روبرو شدیم آقا جان
پیش تو بی آبرو شدیم آقاجان
خواندیم تورا و خودمان خوابیدیم
چوپان دروغـــــگو شدیم آقا جان!
______

هذا یوم الجمعه........
*      *   ★     ★  ♡  *
 ★ ★   ☆  ★ * اپم
  ♡      ★  *  ★   *   ☆
★  *  ★ اپم  * ☆  ★  

♥   *   ★  اپم★ *
♡   ☆           ★ 
  ♥   منتظرم  ☆  *  ★   * ♥  ★
*      *   ★     ★  ♡  *
 ★ ★   ☆  ★ * اپم
  ♡      ★  *  ★   *   ☆
★  *  ★ اپم  * ☆  ★  

♥   *   ★  اپم★ *
♡   ☆           ★ 
  ♥   منتظرم  ☆  *  ★   * ♥  ★

*      *   ★     ★  ♡  *
 ★ ★   ☆  ★ * اپم
  ♡      ★  *  ★   *   ☆
★  *  ★ اپم  * ☆  ★  

♥   *   ★  اپم★ *
♡   ☆           ★ 
  ♥   منتظرم  ☆  *  ★   * ♥  ★

*      *   ★     ★  ♡  *
 ★ ★   ☆  ★ * اپم
  ♡      ★  *  ★   *   ☆
★  *  ★ اپم  * ☆  ★  

♥   *   ★  اپم★ *
♡   ☆           ★ 
  ♥   منتظرم  ☆  *  ★   * ♥  ★
*      *   ★     ★  ♡  *
 ★ ★   ☆  ★ * اپم
  ♡      ★  *  ★   *   ☆
★  *  ★ اپم  * ☆  ★  

♥   *   ★  اپم★ *
♡   ☆           ★ 
  ♥   منتظرم  ☆  *  ★   * ♥  ★

*      *   ★     ★  ♡  *
 ★ ★   ☆  ★ * اپم
  ♡      ★  *  ★   *   ☆
★  *  ★ اپم  * ☆  ★  

♥   *   ★  اپم★ *
♡   ☆           ★ 
  ♥   منتظرم  ☆  *  ★   * ♥  ★
سلامممممممممم...
خوبی؟
همه رو خوندم.......زیبا...
یعنی اینکه ما همه پیغمبرانیم در حد ظرفیت خودمان و باید اگر خودمان نمی توانیم درست تصمیم بگیریم به پیغمبر مصداق رجوع کنیم.
به نظرم درس خوبی ازین شعر گرفتم.ممنون
و مثل همیشه آفرین به انتخاب هاتون

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.