پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

آوازِ عاشقانه ی ما در گلو شکست

سه شنبه, ۲ آذر ۱۳۸۹، ۱۱:۴۶ ب.ظ

آوازِ عاشقانه ی ما در گلو شکست

حق با سکوت بود، صدا در گلو شکست

 دیگر دلم هوای سرودن نمی کند

تنها بهانه ی دل ما، در گلو شکست

 سر بسته ماند بغض گره خورده در دلم

آن گریه های عقده گشا در گلو شکست

 ای داد،کس به داغ ِ دلِ باغ، دل نداد

ای وای، های هایِ عزا در گلو شکست

 آن روزهای خوب که دیدیم، خواب بود

خوابم پرید و خاطره ها در گلو شکست

 «بادا» مباد گشت و «مبادا» به باد رفت

«آیا» زیاد رفت و «چرا» در گلو شکست

 فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند

نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست

 تا آمدم که با تو خداحافظی کنم

بغضم امان نداد و خدا... در گلو شکست

نظرات  (۱)

۰۳ آذر ۸۹ ، ۰۷:۰۱ ایستگاه پاره روایت
ایستگاه پاره روایت

خشت اول

روایت دوم

منتظر نقد ها و نظر های شما هستیم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">