پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «میلاد امام علی (ع)» ثبت شده است

باید که تو را حضرت منان بنویسد

در حد قلم نیست که قرآن بنویسد


هر دست گدایی که به سوی تو دراز است

مفهوم قنوتی است که در بین نماز است


سمت حرم توست دلم باز روانه

« ای تیر غمت را دل عشاق نشانه »


ایوان دلم خاک، طلایی بده مولا

قدری به من خسته بهایی بده مولا


آن چیست که در حج و طواف است...؟نشانه است

« مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه است »


تکفیر نما عقربه ی قبله نمارا

چون اوست که سمت تو نشان داده خدا را

.

.

.

احمد(ص) به خدا غیر علی(ع) یار نمی خواست

پیغمبر ما همسفر غار نمی خواست


رفتند به بیراهه و خوردند به بن بست

« تا بوده علی(ع) بوده و تا هست علی(ع) هست »


بر اسب سوار است قیامت شده بر پا

دشمن به فرار است ازین حالت مولا


شمشیر کشیده است که لشگر بگشاید

باید برود یک تنه خیبر بگشاید


«یا قادر» و «یا قاهر» و «یا فاتح» و «یا هو»

این جرأت و این هیبت و این قدرت بازو...


مخصوص علی(ع) هست علی(ع) شیر خداوند

آن یکه جوانمرد به تعبیر خداوند...


...از ترس ز دستان عدویش سپر افتاد

« با خشم علی(ع) هرکه در افتاد ور افتاد »

.

.

.

احمد(ص) زند آیا نفسی غیر علی (ع)...؟نه

بالا برود دست کسی غیر علی(ع)...؟ته


« من کنتُ » که بر حیدر کرار (ع) رسیده است

حقّ است و سرانجام به حقدار رسیده است


مجید تال

۹ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۹۲ ، ۲۳:۲۳
شما مرا درخت صدا کنید

مولای ما نمونهء دیگر نداشته است        اعجاز خلقت است و برابر نداشته است



وقت طواف دور حرم فکر می کنم           این خانه بی دلیل ترک برنداشته است


دیدیم در غدیر که دنیا به جز علی                             آیینه ای برای پیمبر نداشته است


سوگند می خورم که نبی شهر علم بود

شهری که جز علی در دیگر نداشته است


طوری ز چارچوب در قلعه کنده است

انگار قلعه هیچ زمان در نداشته است

یا غیر لافتی صفتی در خورش نبود

یا جبرِییل واژهء بهتر نداشته است


چون روز روشن است که در جهل گمشده است

هر کس که ختم نادعلی بر نداشته است


 این شعر استعاره ندارد برای او

تقصیر من که نیست برابر نداشته است

۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۹۲ ، ۲۰:۲۵
شما مرا درخت صدا کنید

زره ای نوشته ، از بیکران شجاعت حیدر کرار ....


سرّ توحید احمدی اینست: که علی را فقط خطاب کند

عرصه‌ی جنگ هم که تنگ شود روی حیدر فقط حساب کند


آی مرحب! برو کنار بایست، هدف انگار کندن در نیست

شیر حق اینچنین که می‌غرّد آمده قلعه را خراب کند


روح انگار روح تازه گرفت، آمد از فاطمه اجازه گرفت

تا که در عرش، عکسِ حیدر را ـ درِ قلعه به دست ـ قاب کند

 

می‌پری آن طرف سواره، ولی عمرو! آن سوی خندق است علی

جنگجویی ندیده‌ام چون تو سوی مرگش چنین شتاب کند


دلت از او شنید و نرم نشد؟ پیش خورشید بود و گرم نشد؟

پس لب ذوالفقار او تنها می‌تواند تو را مجاب کند


فرق او را شکافتی، بشکاف! مُحرِم است او و خواست قبل طواف

در وضویش به رسم عاشق‌ها روی خود را به خون خضاب کند


تیغ بر عمرو، پهلوان حیدر آنچنان زد که حضرت داور

ضربه‌ی روز خندقِ او را بهترین ضربه انتخاب کند


در میان عرب خبر پیچید، در دلش هر مبارزی فهمید

خاک خود را به باد خواهد داد رزم اگر با ابوتراب کند


همه دیدند امیر می‌آید زودتر از غدیر می‌آید

کی شود یک امینی دیگر شرح آن ضربه را کتاب کند؟


بیشتر بین عاشقانِ علی، حرف سلمان و مالک است ولی

رقص خرمافروش بر سرِ دار دل ما را همیشه آب کند


بعد یک عمر ذکر یا حیدر مطمئنیم ساقی کوثر

به دل کوزه‌گر می‌اندازد خاک ما را خم شراب کند


قلب ما در لحد که می‌بویند، به رقیب و عتید می‌گویند

بنده‌ی حیدرند بگذارید او بیاید خودش حساب کند


شعرم از برق ذوالفقار رسید، روشن و گرم و بی‌قرار رسید

تا به ذره‌ نگاه یار رسید، می‌رود کار آفتاب کند1


شعر شمعی برای تو که نشد، قد گلدسته‌های تو که نشد 2

شادم اما، مگر شنیده کسی شاعرش را علی جواب کند؟


----------------------------------

1: به ذره گر نظر لطف بوتراب کند / به آسمان رود و کار آفتاب کند

2:اشاره به زمزمه ساده و خالصانه شمع سازی که مورد عنایت مولا قرار گرفت:

شمع میسازم برایت یاعلی / قد این گلدسته هایت یا علی


وبلاگ شاعر : قاسم صرافان 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۹۲ ، ۲۰:۱۹
شما مرا درخت صدا کنید

مصرع ناقص من کاش که کامل می شد

شعر در وصف تو از سوی تو نازل می شد


شعر در شأن تو شرمنده به همراهم نیست

واژه در دست من آنگونه که می خواهم نیست


من که حیران تو حیران توام می دانم

نه فقط من که در این دایره سرگردانم


همه ی عالم و آدم به تو می اندیشد

شک ندارم که خدا هم به تو می اندیشد


در زمین هستی و آن سوتر از افلاک تویی

علت خلق زمین ای پدر خاک تویی


کعبه از راز جهان راز خدا آگاه است

راز ایجاز خدا نقطه ی بسم الله است


کعبه افتاده به پایت سر راهت، سرمست

«پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست»



کعبه وقتی که در آغوش خودش یوسف دید

خود زلیخا شد و خود پیرهن صبر درید


کعبه بر سینه ی خود نام تو ای مرد نوشت

قلم خواجه ی شیراز کم آورد، نوشت:


«ناگهان پرده برانداخته ای یعنی چه

مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه»


راز خلقت همه پنهان شده در عین علی ست

کهکشان ها نخی از وصله ی نعلین علی ست


روز و شب از تو قضا از تو قدر می گوید

«ها علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر» می گوید


واژه ها روی ابابیل لبت سجیل است

دام بگذار که گنجشک تو جبرائیل است


نه فقط دست زمین از تو تو را می خواهد

سالیانی ست که معراج خدا می خواهد-


زیر پای تو به زانوی ادب بنشیند

لحظه ای جای یتیمان عرب بنشیند



وای اگر تیغ دو دم را به کمر می بستی

وای اگر پارچه ی زرد به سر می بستی


در هوا تیغ دو دم نعره ی هو هو می زد

نعره ی حیدریه «أینَ تَفِرّوا؟» می زد


بار دیگر سپر و تیغ و علم را بردار

پا در این دایره بگذار عدم را بردار


بعد از آن روز که در کعبه پدیدار شدی

یازده مرتبه در آینه تکرار شدی


راز خلقت همه پنهان شده در عین علی ست

کهکشان ها نخی از وصله ی نعلین علی ست


روز و شب از تو قضا از تو قدر می گوید

«ها علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر» می گوید.


سید حمیدرضا برقعی

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۹۲ ، ۲۰:۰۲
شما مرا درخت صدا کنید