پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

۲۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فاضل نظری» ثبت شده است

ما را کبوترانه وفادار کرده است

آزاد کرده است و گرفتار کرده است


بامت بلند باد که دلتنگیت مرا 

از هر چه هست غیر تو بیزار کرده است


خوشبخت آن دلی که گناه نکرده را

در پیشگاه لطف تو اقرار کرده است


تنها گناه ما طمع بخشش تو بود

ما را کرامت تو گنه کار کرده است


چون سرو سرفرازم و نزد تو سر به زیر

قربان آن گلی که مرا خوار کرده است


فاضل نظری

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۱ ، ۱۶:۳۸
شما مرا درخت صدا کنید

چه غم وقتی جهان از عشق نامی تازه می گیرد

از این بی آبرویی نام ما آوازه می گیرد


من از خوش باوری در پیله ی خود فکر می کردم

خدا دارد فقط صبر مرا اندازه می گیرد


به روی ما به شرط بندگی در می گشاید عشق

عجب داروغه ای! باج سر دروازه می گیرد


چرا ای مرگ می خندی؟ نه می خوانی، نه می بندی!

کتابی را که از خون جگر شیرازه می گیرد


ملال آورتر از تکرار رنجی نیست در عالم

نخستین روز خلقت غنچه را خمیازه می گیرد


فاضل نظری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۱ ، ۲۳:۵۳
شما مرا درخت صدا کنید

با یقین آمده بودیم و مردد رفتیم

به خیابان شلوغی که نباید رفتیم

می شنیدیم صدای قدمش را اما

پیش از آن لحظه که در را بگشاید رفتیم

زندگی سرخی سیبی است که افتاده به خاک

به نظر خوب رسیدیم ولی بد رفتیم

آخریم منزل ما کوچه سرگردانی است

دربه در در پی گم کردن مقصد رفتیم

مرگ یک عمر به در کوفت که باید برویم

دیگر اصرار مکن باشد، باشد، رفتیم...

فاضل نظری


پ.ن :

نه هوای تازه و  نه لباس نو میخوام

هفت سین من تویی من فقط تورو میخوام

دلم امشب از خدا  جز تو هیچ چی نمیخواد

کاش یکی ما دوتا رو  باهم آشتی میداد

شبِ عیدی آسمون وقتی که میباره

بیشتر از شبای پیش  عطرِ قرآن داره

ببین امشب، قلبم مثله آینه روشنه

آینه ی زلال من  دیدن عید منه

سال نو یعنی تو  وقتی از در توو میای

نذر کردم، امشب  سفره چیدم که بیای

شادی از تقویمم   بی تو رفت و بر نگشت

انتظارت منو کشت توی سالی که گذشت


۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۱ ، ۲۰:۴۳
شما مرا درخت صدا کنید


راحت بخواب ای شهر! آن دیوانه مرده است

در پیله ابریشمش پروانه مرده است


در تُنگ، دیگر شور دریا غوطه‌ور نیست

آن ماهی دلتنگ، خوشبختانه مرده است


یک عمر زیر پا لگد کردند او را

اکنون که می‌گیرند روی شانه، مرده است


گنجشکها! از شانه‌هایم برنخیزید

روزی درختی زیر این ویرانه مرده است


دیگر نخواهد شد کسی مهمان آتش

آن شمع را خاموش کن! پروانه مرده است


فاضل نظری

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۰ ، ۱۳:۱۶
شما مرا درخت صدا کنید

از صلح می‌گویند یا از جنگ می‌خوانند؟!

دیوانه‌ها آواز بی‌آهنگ می‌خوانند

گاهی قناری ها اگر در باغ هم باشند

مانند مرغان قفس دلتنگ می‌خوانند

کنج قفس می‌میرم و این خلق بازرگان

چون قصه‌ها مرگ مرا نیرنگ می‌دانند

سنگم به بدنامی زنند اکنون ولی روزی

نام مرا با اشک روی سنگ می‌خوانند

این ماهی افتاده در تنگ تماشا را

پس کی به آن دریای آبی‌رنگ می‌خوانند

فاضل  نظری

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

و سکوتیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ طولانی تا صدایی بلند
تا فریاد (فریاد را نمی کشم تا وقتش)
تا آنجا که هر چیز طعم خودش باشد
ترشی خستگی خوردن انار درخت زندگی را تیره کرده است 
تا یک لیوان سپیدی ابر و یک بشقاب آبی آسمان 
سکوت می کنم

حال کسی را دارم که 
"روی ریل های قطار دراز کشیده است...
و سر بر ریل آهنین گذاشته
صدای سوت قطار را می شنود 
هر لحظه نزدیک و نزدیک تر می شود...
اما ...
خسته است...
خوابش می آید ...
نمی داند بماند بخوابد ...
برخیزد بماند...
نه جان ماندن دارد نه نرفتن...

نه جرات ماندن دارد نه اراده رفتن..."

نترسید نخوابیده ام و نمی خوابم 
دیگر از هر چه بالش پری است بد میاید!

یکی مرا بیدار کند ...

آن روز که بیدار شدم صداتان می کنم ...

تا صبح......


۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۰ ، ۱۵:۵۶
شما مرا درخت صدا کنید