پیاده رو

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده آمده بود ، پیاده خواهم رفت

پیاده رو

به نام خدا
خدایی که بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان مینشیند و بر بند تاب با کودکانتان تاب می خورد و در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان میکند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز میخواند... به شرط اعتقاد ؛به شرط پاکی دل؛به شرط طهارت روح؛به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.به شرط اینکه بشویید قلبهایتان را از هر احساس نا روا! و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف؛و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک؛ و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار و برهیزید از ناجوانمردی ها ناراستی ها نامردمی ها! مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمی شود؟؟؟

برگرفته از سخنان ملا صدرا شیرازی

۲۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فاضل نظری» ثبت شده است

از تهی سر شار


جویبار لحظه ها جاریست


چون سبوی تشنه کاندر خواب بیند آب واندر آب بیند سنگ


دوستان و دشمنان را میشناسم من


زندگی را دوست می دارم


مرگ را دشمن


وای اما ، با که باید گفت این ؟ من دوستی دارم 


که به دشمن خواهم از او التجا بردن


جویبار لحظه ها جاری


http://uploadyar.com/s1/13650232801.mp3  

صدای دکلمه خود مرحوم اخوان ثالث است و خواننده هم که سالار عقیلی ...


++این غزلم بخوانم بعد میگم منظورم چه است....


کبریای توبه را بشکن پشیمانی بس است

از جواهرخانه خالی نگهبانی بس است

ترس جای عشق جولان داد و شک جای یقین

آبروداری کن ای زاهد مسلمانی بس است

خلق دلسنگ‌اند و من آیینه با خود می‌برم

بشکنیدم دوستان دشنام پنهانی بس است

....

غزل های معروف چند باره اش هم خواندن دارد .....

داشتم عکس های قدیمی سیزده بدر هایمان را نگاه می کردم یادم افتاد یه جوری انگار مثلن 5 یا نهایتا 6 ، 7 ماه پیش بود که دوربین دیجیتال خریده بودم هرکی میدید ذوق می کرد -اونی که حالا خراب شده- ولی نمیدونم چطور با همون دوربین عکس از سال 83 دارم از سیزده بدر 83 یا گمان می کردم یه ماه نشده که موبایل قبلیم خریدم -الان دست خواهرمه- ولی عکس سال 90 باهاش انداختم مگه میشه آخه شاید سال ها روز شدن که انقد تند تند رفتن و بیهوده و بر باد .... به یخ فروشه گفتن یخ ها رو فروختی گفت: نه ولی آب شد....

یوسف از تعبیر خواب مصریان دلسرد شد

هفتصد سال است می‌بارد! فراوانی بس است

نسل پشت نسل تنها امتحان پس می‌دهیم

دیگر انسانی نخواهد بود قربانی بس است

بر سر خوان تو تنها کفر نعمت می‌کنیم

سفره‌ات را جمع کن ای عشق مهمانی بس است!

فاضل نظری

+

این سیزده یدر 86 یوده همین پریروز!


این سال بعدش بوده نه دیروز!


این کباب ها هم 88 بوده 


این سیزده بدر 89 بوده


این 90 بوده 


این سیزده 91 بوده ! یعنی 365 روز بعد ها !


ولی این دیروز بوده خدا کنه سال بعد این ها رو ببینم بگم این عکس های پارسال بوده نه مثل الان که عکس 86 با پریروز اشتباه می گرفتم!   البته اگه عمری بود...

++ 85 و 84 و 83 تصویر خالی از آدمی زاد نداشتن بذارم ....

++ عکس ها هم از یک لحاظ چیز مزخرفی هستن و از یک لحاظ چیز خوبی هستن ... 

++

کاش مثل قدیم ها آری، بعد از این عیدهای تکراری

در دل سیزده بدر هامان، حسرت هفت سین نمی افتاد

اسماعیل محمدپور

۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۲ ، ۰۱:۱۸
شما مرا درخت صدا کنید

هزار بار خطا را به توبه ای شستیم

ولی فرشته به یک اشتباه شیطان شد

فاضل نظری

پس دوستان خوشحال باشیم و یا مقلب القلوب بخوانیم...

با اللهم عجل لولیک الفرج....

یا مقلب القلوب و الابصار 

یا مدبر اللیل و النهار 

یا محول الحول و الاحوال 

حول حالنا الا احسن الحال




دوباره سال و ماه و روزی از نو          دوباره روز از نو و روزی از نو
خونه به خونه زندگی در زده             یکی یکی به آدما سر زده

تو چشم سبز کوه یه دنیا حرفه         رو گونه هاش گریه شوق برفه
برای رقص باد و برگ و بارون             ترانه خونده جنگل و بیابون

عید اومده دوباره بهاره آی بهاره        آخر انتظاره بهاره آی بهاره
شبیه قلب روشنه ستاره                دل زمین این روزا بی قراره

همین روزا وقتشه که دوباره             رخت زمستونیشو در بیاره
روزا میره فرصت ها رو میبره             بخندی و گریه کنی میگذره

غصه نخور شادی رو مهمونی کن       شادی کن و غصه رو زندونی کن
گذشته ها گذشته،رفته و برنگشته    آخر انتظاره بهاره آی بهاره

رو به خودت چشم و دلا رو وا کن       روز و شب مارو تو روبراه کن
خدایا حال مارو خوب میدونی            بهتر از این کن که خودت میتونی


++ امیر هاتف !   چرا وبلاگت حذف کردی ؟
۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ اسفند ۹۱ ، ۲۱:۰۹
شما مرا درخت صدا کنید


کفن برف کجا؟

پیرهن برگ کجا؟

خسته ام مثل درختی که از آذر ماهش...



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۱ ، ۱۶:۲۷
شما مرا درخت صدا کنید
خوش به حال حر

   اولین اجازه را گرفت...

       اولین رونده بود...

         مشک دریده ندید...

            دست بریده ندید...


+ ای چشم تو بیمار ، گرفتار ، گرفتار            برخیز چه پیشامده این بار علمدار

   گیریم که دست و علم و مشک بیفتد        برخیز فدای سرت انگار نه انگار

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۱ ، ۱۳:۱۲
شما مرا درخت صدا کنید

چون صاعقه در کوره ی بی صبری ام امروز        از صبح که برخاسته ام ابری ام امروز.

nnhe2086g2dy2es5hxp.jpg

+صدای علیرضا قربانی چه خویه ، سوز صداش یرای کشتن آدم های نیم جوون ، آدم های خفه ،عالیه ...

+های روزگار

"پلک فرو بستی و دوباره شمردی      فرصت پنهان شدن نبود تو بردی"

فاضل نظری

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۱ ، ۱۸:۲۳
شما مرا درخت صدا کنید